Saturday, 29 March 2014

محبت کنيم و به فکر ديگران باشيم



يکي از چيزهايی که در حقيقت يک نوع اسارت است و اگر از آن آزاد شويم ، آزادي عميقی است : آزادي از خشنود ساختن يا راضی کردن مردم است. منظور اين نيست که زندگي ای داشته باشيد که با ديدگاهي مثبت نسبت به مردم فداکاری کنيد بلکه منظور فشاری است منفی که بر خود مي آوريد تا مورد تصديق و تأئيد دیگران قرار گيريد. چطور می توانيم بدانيم که آيا راضي کننده مردم هستيم يا خير ؟
بعضي هستند که تمام عمر خود را صرف راضي کردن مردم کرده‌اند و در اثر اين موضوع زندگي پر از تلخي و غم و آشفته و افسرده‌اي دارند. اينکه ديگران در مورد آنها چه فکر مي کنند آنقدر مهم شده که مانند يک نوع اعتياد شده و تمام شخصيت آنها را تحت تأثير قرار داده و اسفبارتر از همه اين است که آنها نمي دانند مشکل اساسي کجاست.
چطور مي توانيم بدانيم که آيا راضي کننده مردم هستيم يا خير؟ اگر نبايد مردم را راضي کنيم پس چه کسي را بايد راضي کنيم؟
1) آيا با ديگران روراست هستيد؟
يکي از علائم بزرگ، مردم را راضي کردن اين است که با ديگران در مورد آنچه هستيم روراست نباشيم . آنچه را که واقعا از آن بدمان مي آيد مي گوييم دوست داريم‌. جاهايي مي رويم و مي گوييم از آن جا لذت می‌بريم ولي در حقيقت اگر انتخاب با ما بود هيچوقت پا به آنجا نمی گذاشتيم و يا سر خود را به علامت تصديق تکان مي‌دهيم در حاليکه با آن موضوع موافق نيستيم فقط بخاطر اينکه ديگران را راضي نگه داريم . بجاي گفتن حقيقت در مورد آنچه که احساس مي‌کنيم يا فکر مي کنيم کاری مي‌کنيم که ديگران از ما خوششان بيايد. افسسيان 15:4 مي گويد: بلکه با عشق و علاقه‌، همواره در پي راستي خواهيم رفت. راست خواهيم گفت، راست عمل خواهيم کرد و راست خواهيم زيست تا به اين ترتيب، به تدريج در هر امري مانند مسيح شويم که سر کليسا مي باشد. و آيه 25 اينطور ادامه مي دهد: ديگر به هم دروغ نگوييد، بلکه گفتارتان هميشه راست باشد، زيرا ما اعضاي يکديگريم. و در کولسيان9:3 مي گويد: به يکديگر دروغ نگوييد، زيرا آن طبيعت کهنه و فاسد شما که دروغ مي گفت، ديگر مرده و از بين رفته است. 
خداوند از ما مي خواهد در هر موقعيتي راست بگوييم ولي فراموش نکنيد با محبت.
2) آيا کارهايي که مي‌کني از روي وظيفه مي‌کني يا از روي اشتياق و علاقه؟
يکي از علائم ديگر راضي نگه داشتن مردم اين است که کاري را از روي وظيفه اما بدون علاقه انجام دهيم. ما فکر مي کنيم که اگر کاري را انجام ندهيم وظيفه خود را انجام نداده‌ايم و ديگران از ما ناراحت خواهند شد و بد فکر خواهند کرد. اما کاري را از روي ترس يا احساس طرد شدن کردن انگيزه درستي ندارد. اميدوارم منظور مرا اشتباه نفهميده باشيد. بعضي کارها هست که ما دوست نداريم ولي در عمل انجام شده قرار می گیریم بايد انجام دهيم. اگر کاري باعث مي شود که شما احساس کنيد در قيد اسارت يک نفر هستيد يا کسي در اسارت و قيد راضي کردن شما است، اين کار صحيح نيست.
3) آيا دائم در حال قرباني کردن نياز مشروع و برحق خود هستيد؟
اينکه ما بايد نفس خود را انکار کنيم و ديگران را محبت کنيم و به فکر ديگران باشيم، چيز کاملا برحقي است. اما گاهي اوقات اين فکر باعث مي شود که نيازهاي مشروع و برحق خود را مثل امنيت يا استراحت يا خوراک روزانه يا خيلي چيزهاي ديگر را پايمال کنيم و نتيجه آن بجاي اينکه مثبت باشد باعث آشفتگي و تلخي مي شود و بالاخره احساس مي کنيم ديگر نيرويي در خود نداريم و همين چيز دري را براي شرير باز مي کند(اول پطرس 8:5) شخصي تمام زندگي خود را قرباني مردم کرده بود و حتي خانم او حامله بود و با اينکه خانمش حامله بود معتادين را به خانه‌اش مي آورد و نگه مي داشت ولي اين کار به تلخي و ناراحتي بين خانواده و از هم پاشيده شدن خدمت اين شخص انجاميد.
چطور بر راضي کننده بودن انسانها غلبه کنيم؟
تنها راه نجات از اين وضعيت تسليم هدايت روح القدس شدن مي باشد.(روميان7:6) وقتي تحت هدايت روح القدس زندگي مي کنيم از بايدها و قوانين و وظايف راضي کردن مردم آزاد مي شويم.
هدايت روح القدس چيست؟ اگر براي کاري که مي خواهيد انجام دهيد آرامش داريد و شاد هستيد، پس قسمت اعظم هدايت روح القدس را داريد(کولسيان15:3). اگر در دلتان نسبت به انجام کاري احساس آرامش و شادي نداريد و علاقه‌اي در خود نمي بينيد پس اين نمي تواند هدايت روح القدس باشد
انگيزه
همه اين مسائل به کلمه معروف بر مي‌گردد، يعني انگيزه. براي چه کاري را مي کنيد و يا نمي کنيد؟ آيا انگيزه ما ترس، نفع شخصي، يا احساس وظيفه است؟ آيا انگيزه ما علاقه براي کنترل ديگران، مورد قبول واقع شدن يا ديده شدن است؟ همه اينها دلايل اشتباهي براي انجام کاري است. انگيزه ما براي انجام هر کاري بايد اين باشد که خدا آن را مي خواهد و ما مي خواهيم او را خشنود سازيم. هدايت روح القدس را دنبال کردن يعني ميوه او را نيز داشته باشيم يعني محبت، نيکويي، مهرباني و غيره. هر کاري را که روح القدس ما را رهبري مي کند که انجام دهيم خودش نيز به ما آرامش را مي دهد. 
اگر هر کاري که مي کنيم براي خداوند بکنيم، نه فقط زندگي ما بلکه زندگي ديگران نيز برکت خواهد يافت. اگر عضو خانواده‌تان را کمک مي کنيم، طوري انجام دهيد که براي خداوند مي کنيد. اگر فاميلها را ملاقات مي کنيد طوري انجام دهيد که براي خداوند مي کنيد. اگر در کانون شادي کليسا کار مي کنيد، طوري کار کنيد که براي خداوند کار مي کنيد.
در حقيقت هر کاري که مي کنيد با اين انگيزه بکنيد که خدا را خوشحال و خشنود و راضي نگه داريد.
امروز مي خواهم شما را تشويق کنم که اين طرز فکر را که ديگران در مورد شما چه فکر مي کنند از خود دور کنيد و دور بريزيد و به اين فکر کنيد که خدا در مورد شما چه فکر مي کند؟(کولسيان10:1)
همانطور که مي دانيد خشنود ساختن خدا يکي از اهداف زندگي ما است. اما خشنود ساختن انسانها کاري نيست که ما براي آن ساخته شده ايم. امروز در حاليکه دعا مي کنيد بگوييد خداوندا هر جا که با اين انگيزه کار مي کنم يا عملي مي کنم يا فکري مي کنم که شخص ديگري را راضي و خشنود کنم از زندگي من بيرون کن و بجاي آن اين انگيزه در من باشد که تو را که شايسته هستي خشنود، راضي و خوشحال نگه دارم.
آمين.

No comments:

Post a Comment