Saturday 27 December 2014

امید زنده


Cross and lilies




3سپاس بر خدا، پدر خداوند ما عیسی مسیح، که به لطف بزرگ خود به وسیلۀ رستاخیز عیسی مسیح از مردگان، تولد نو و امید زنده به ما بخشیده است. 4تا روزی میراث را به دست آوریم. این میراث در عالم بالا، در جایی که خراب و ضایع و پژمرده نمی شود، برای شما نگه داشته می شود. 5و در حالی که شما در انتظار نجاتی هستید که در زمان آخر به ظهور می رسد، خدا با قدرت خود شما را به وسیلۀ ایمان تان حفظ خواهد نمود.
 6این امر باید شما را خوشحال کند، اگرچه برای زمان کوتاهی، شاید لازم باشد که گرفتار درد آزمایش های سخت شوید.7چنانکه طلای فانی در آتش امتحان می شود، ایمان شما نیز باید در زحمات امتحان گردد، (اگرچه ایمان از طلا خیلی گرانبهاتر است.) تا در آن روزی که عیسی مسیح ظهور می کند ایمان خالص شما سبب ستایش و جلال و افتخار شود. 8با وجود اینکه تا به حال مسیح را ندیده اید، او را دوست دارید و با اینکه اکنون هم او را نمی بینید، به او ایمان دارید و با خوشی بزرگ و پُر شکوه که غیرقابل توصیف است، شادمان هستید 9و نتیجۀ نهایی ایمان شما این است که سبب نجات جان های شما می شود.

Thursday 25 December 2014

تولد عیسی




(همچنین در لوقا ۲: ۱ - ۷)
18تولد عیسی مسیح چنین بود: مریم، مادر عیسی، که نامزد یوسف بود، پیش از آنکه به خانه شوهر برود از روح القدس حامله دیده شد. 19یوسف که مرد نیکوکاری بود و نمی خواست مریم را در پیش مردم رسوا کند، تصمیم گرفت مخفیانه از او جدا شود. 20یوسف هنوز در این فکر بود، که فرشتۀ خداوند در خواب به او ظاهر شد و گفت: «ای یوسف پسر داود، از بردن مریم به خانۀ خود نترس. زیرا آنچه در رَحِم اوست از روح القدس است. 21او پسری به دنیا خواهد آورد و تو او را عیسی (یشوعه) خواهی نامید؛ زیرا او قوم خود را از گناهان شان رهایی خواهد داد.»
 22این همه واقع شد تا آنچه خداوند به وسیلۀ نبی اعلام فرموده بود به انجام رسد: 23«دختر پاکدامن حامله شده پسری خواهد زایید که عِمانوئیل ـ یعنی خدا با ما ـ خوانده خواهد شد.»
 24یوسف از خواب بیدار شد و مطابق امر فرشتۀ خداوند عمل نمود و مریم را به خانۀ خود آورد. 25اما تا زمانی که مریم پسر خود را به دنیا نیاورد با او همبستر نشد و کودک را عیسی نام نهاد.

Tuesday 16 December 2014

خبر تولد یحیی




5در زمان سلطنت هیرودیس، پادشاه یهودیه، کاهنی به نام زکریا از فرقۀ اَبِیا زندگی می کرد. همسر او نیز از خاندان هارون بود و اِلیزابِت نام داشت. 6این دو نفر در نظر خدا درستکار بودند و بدون کوتاهی، کلیه احکام و اوامر خداوند را رعایت می کردند. 7اما فرزندی نداشتند زیرا اِلیزابِت نازا بود و هر دو سالخورده بودند.
8چون نوبت خدمت روزانه در عبادتگاه به فرقۀ زکریا رسید، او به عنوان کاهن مشغول انجام وظایف خود شد. 9مطابق رسوم کاهنان قرعه به نام او برآمد که به قدس الاقداس عبادتگاه وارد شود و بُخُور بسوزاند. 10در وقت سوزاندن بُخُور، تمام جماعت در بیرون ایستاده و دست به دعا برداشته بودند. 11در آنجا فرشتۀ خداوند به او ظاهر شد و در سمت راست بخور سوز ایستاد. 12زکریا از دیدن این منظره تکانی خورد و ترسید. 13اما فرشته به او گفت: «ای زکریا، نترس. دعاهای تو مستجاب شده و همسرت اِلیزابِت برای تو پسری خواهد زایید و او را یحیی خواهی نامید. 14خوشی و سُرُور نصیب تو خواهد بود و بسیاری از تولد او شادمان خواهند شد. 15زیرا او در نظر خداوند بزرگ خواهد بود و هرگز به شراب و باده لب نخواهد زد. از همان ابتدای تولد از روح القدس پُر خواهد بود 16و بسیاری از بنی اسرائیل را بسوی خداوند، خدای آنها باز خواهد گردانید. 17با روح و قدرت الیاس مانند پیشاهنگی در حضور خدا قدم خواهد زد تا پدران و فرزندان را آشتی دهد و سرکشان را به راه نیکان آورد و مردمانی مستعد برای خداوند آماده سازد.»18زکریا به فرشته گفت: «چطور می توانم این را باور کنم؟ من پیر هستم و زنم نیز سالخورده است.» 19فرشته به او جواب داد: «من جبرائیل هستم که در حضور خدا می ایستم و فرستاده شده ام که با تو صحبت کنم و این مژده را به تو برسانم. 20پس توجه کن: تو تا هنگام وقوع این امور گنگ خواهی شد و نیروی تکلم را از دست خواهی داد، زیرا سخنان مرا که در وقت مقرر تمام خواهد شد باور نکردی.»
21جماعتی که منتظر زکریا بودند از اینکه او آن همه وقت در قدس الاقداس عبادتگاه ماند متعجب گشتند. 22وقتی بیرون آمد و قوت سخن گفتن نداشت، آنها فهمیدند که در قدس الاقداس عبادتگاه چیزی دیده است و چون نمی توانست حرف بزند به اشاره مطلب خود را می فهماند.
 23زکریا وقتی که دورۀ خدمت کهانت خود را به انجام رسانید به خانه بازگشت. 24بعد از آن همسرش اِلیزابِت حامله شد و مدت پنج ماه از مردم گوشه گیری کرد و با خود می گفت: 25«این کار را خداوند برای من کرده است و با این لطف خود رسوایی مرا پیش مردم از میان برداشته است.»

Tuesday 9 December 2014

انسان و خدا،

در رابطه بین انسان و خدا، گناه همواره به صورت دیوار عمل میکند. اگر فردی در گناه زندگی میکند و به آن ادامه میدهد، از روابطی که  خدا مایل است با او داشته باشد، لذت نخواهد برد و تنها طریقۀ پیروزی بر وسوسه و گناه اینست که ایمانداران خود را به مطالعه و اطاعت از اوامر کتاب مقدس بسپارند و هر روزه تحت ارادۀ روح القدس زندگی کنند.

Tuesday 2 December 2014

۱- اولین راه بدست آوردن نجات بازگشتن از حیات آمیخته به گناه یعنی توبه است.




تنبیه از دست معلمین و توبه توبه گفتن، این توبه واقعی نیست بلکه از ترس توبه نمودن است نه ازعمق دل.
– بعضی اشخاص در بستر مرگ توبه میکنند. این هم توبه واقعی نیست. بلکه توبه از مجازات مرگ است.
– بعضی افراد زمانیکه یک عمل را انجام میدهند بعداً میگویند« ای کاش که این کار را نمی کردم.» این توبه نیست بلکه افسوسی است.
– یهودای اسخریوطی وقتی متوجه شد که چه جنایتی را کرده که عیسی بی گناه را به مرگ تسلیم کرده از پشیمانی خود را به دار کشید. این توبه نیست بلکه حس تقصیر است نه توبه، چون خود کشی توبه نیست
توبه خیلی عمیقتر از احساس تقصیراست. توبه درک کردن زشتی و بد ی و عاقبت بد گناه است. توبه نفرت پیدا کردن از گناه و رو گشتاندن ازآن است.
مفهوم و معنی واقعی توبه در داستان پسر گمشده خوب و واضح درانجیل لوقا فصل های ۱۸ و ۱۹ نقل شده است.
زمانیکه حضرت داود نبی بر ضد خدا گناه میکند. او عاجزانه و دل پر از درد پیش خدا استغاثه و گریه میکند تا خدا گناهان او را ببخشد.
در مزمور، فصل ۵۱ آیات ۱ الی ۱۲میخوانیم: « مرا از شرارتم کاملاً شست و شو ده و از گناهم مرا پاک کن. من به نافرمانی خود اعتراف میکنم و گناهم همیشه در نظر من است. به تو و به تو تنها گناه ورزیده و در نظر تو این بدی را کرده ام. پس کلام تو در مورد من راست و داوری تو علیه من عادلانه است.
من گناهکار بدنیا آمده ام و از همان لحظه ای که نطفه ام در رَحِم مادر بسته شد، گناه همراه من بوده است. تو خواهان صداقت باطنی هستی، پس حکمت را در قلب من به من بیاموز. مرا با بتۀ زوفا پاک کن تا طاهر شوم. مرا شست و شو کن تا از برف سفیدتر گردم. خوشی و خرمی را به من بشنوان تا وجود شکسته ام دوباره به وجد آید. روی خود را از گناهانم بپوشان و همۀ خطاهایم را محو کن.ای خدا، دل پاک در من بیافرین و روح راستی را در باطنم تازه گردان. مرا از حضور خود مران و روح قدوس خود را از من مگیر. خوشی نجات را به من باز ده و روح مایل و مُطیع را در من ایجاد کن.»