Tuesday, 16 December 2014

خبر تولد یحیی




5در زمان سلطنت هیرودیس، پادشاه یهودیه، کاهنی به نام زکریا از فرقۀ اَبِیا زندگی می کرد. همسر او نیز از خاندان هارون بود و اِلیزابِت نام داشت. 6این دو نفر در نظر خدا درستکار بودند و بدون کوتاهی، کلیه احکام و اوامر خداوند را رعایت می کردند. 7اما فرزندی نداشتند زیرا اِلیزابِت نازا بود و هر دو سالخورده بودند.
8چون نوبت خدمت روزانه در عبادتگاه به فرقۀ زکریا رسید، او به عنوان کاهن مشغول انجام وظایف خود شد. 9مطابق رسوم کاهنان قرعه به نام او برآمد که به قدس الاقداس عبادتگاه وارد شود و بُخُور بسوزاند. 10در وقت سوزاندن بُخُور، تمام جماعت در بیرون ایستاده و دست به دعا برداشته بودند. 11در آنجا فرشتۀ خداوند به او ظاهر شد و در سمت راست بخور سوز ایستاد. 12زکریا از دیدن این منظره تکانی خورد و ترسید. 13اما فرشته به او گفت: «ای زکریا، نترس. دعاهای تو مستجاب شده و همسرت اِلیزابِت برای تو پسری خواهد زایید و او را یحیی خواهی نامید. 14خوشی و سُرُور نصیب تو خواهد بود و بسیاری از تولد او شادمان خواهند شد. 15زیرا او در نظر خداوند بزرگ خواهد بود و هرگز به شراب و باده لب نخواهد زد. از همان ابتدای تولد از روح القدس پُر خواهد بود 16و بسیاری از بنی اسرائیل را بسوی خداوند، خدای آنها باز خواهد گردانید. 17با روح و قدرت الیاس مانند پیشاهنگی در حضور خدا قدم خواهد زد تا پدران و فرزندان را آشتی دهد و سرکشان را به راه نیکان آورد و مردمانی مستعد برای خداوند آماده سازد.»18زکریا به فرشته گفت: «چطور می توانم این را باور کنم؟ من پیر هستم و زنم نیز سالخورده است.» 19فرشته به او جواب داد: «من جبرائیل هستم که در حضور خدا می ایستم و فرستاده شده ام که با تو صحبت کنم و این مژده را به تو برسانم. 20پس توجه کن: تو تا هنگام وقوع این امور گنگ خواهی شد و نیروی تکلم را از دست خواهی داد، زیرا سخنان مرا که در وقت مقرر تمام خواهد شد باور نکردی.»
21جماعتی که منتظر زکریا بودند از اینکه او آن همه وقت در قدس الاقداس عبادتگاه ماند متعجب گشتند. 22وقتی بیرون آمد و قوت سخن گفتن نداشت، آنها فهمیدند که در قدس الاقداس عبادتگاه چیزی دیده است و چون نمی توانست حرف بزند به اشاره مطلب خود را می فهماند.
 23زکریا وقتی که دورۀ خدمت کهانت خود را به انجام رسانید به خانه بازگشت. 24بعد از آن همسرش اِلیزابِت حامله شد و مدت پنج ماه از مردم گوشه گیری کرد و با خود می گفت: 25«این کار را خداوند برای من کرده است و با این لطف خود رسوایی مرا پیش مردم از میان برداشته است.»

No comments:

Post a Comment