Tuesday 30 September 2014

کلام زندگی



1در ازل کلام بود. کلام با خدا بود و کلام خود خدا بود، 2از ازل کلام با خدا بود.3همه چیز به وسیلۀ او هستی یافت و بدون او چیزی آفریده نشد. 4زندگی از او بوجود آمد و آن زندگی نور آدمیان بود. 5نور در تاریکی می درخشد و تاریکی هرگز بر آن پیروز نشده است.
 6مردی به نام یحیی ظاهر شد که فرستادۀ خدا بود.7او آمد تا شاهد باشد و بر آن نور شهادت دهد تا بوسیلۀ او همه ایمان بیاورند. 8او خودش آن نور نبود، بلکه آمد تا بر آن نور شهادت دهد. 9آن نور واقعی که همۀ آدمیان را نورانی می سازد، در حال آمدن به دنیا بود.
 10او در دنیا بود و دنیا بوسیلۀ او آفریده شد، اما دنیا او را نشناخت. 11او به قلمرو خود آمد ولی متعلقانش او را قبول نکردند. 12اما به همۀ کسانی که او را قبول کردند و به او ایمان آوردند، این حق را داد که فرزندان خدا شوند، 13که نه مانند تولدهای معمولی و نه در اثر تمایلات نفسانی و نه در اثر خواهش بشر بلکه از خدا تولد یافتند.
 14پس کلام جسم گشته بشکل انسان در میان ما جای گرفت. جلالش را دیدیم ـ شکوه و جلالی شایستۀ پسر یگانۀ پدر و پُر از فیض و راستی. 15شهادت یحیی این بود که فریاد می زد و می گفت: «این همان شخصی است که دربارۀ او گفتم که بعد از من می آید اما بر من برتری و تقدم دارد، زیرا پیش از تولد من، او وجود داشت.» 16از پُری او، همه ما برخوردار شدیم، فیض بالای فیض 17زیرا شریعت بوسیلۀ موسی عطا شد، اما فیض و راستی توسط عیسی مسیح آمد. 18کسی هرگز خدا را ندیده است، اما آن پسر یگانه ای که در ذات پدر و از همه به او نزدیکتر است او را شناسانیده است.

Tuesday 23 September 2014

به من ایمان عطا کن




عیسی خداوندم یک جیز از تو می طلبم ... به اندازه یک دانه خردل ایمان 
کور بودم مرا بینائی دادی ... کر بودم مرا شنوا نمودی . ابرص بودم مرا پاک کردی ، در طوفان بودم به حکم تو طوفان آرام شد ، بر دستان و پاهایت میخ کوبیدم ، از پدر برای من طلب بخشش کردی ، تو را انکار نمودم تو باز مرا محبت کردی ، به تو شک کردم دستهایت را نشانم دادی تا ایمان بیاورم ، عیسی خداوندم من حتی قدرت درک محبت تو را ندارم ....... به اندازه یک دانه خردل به من ایمان عطا کن ، برای ایمان ما شفاعت کن همجنان که برای ایمان شاگردانت دعا کردی ... جلال بر نام تو

Tuesday 16 September 2014

محبت



1اگر به زبان های مردم و فرشتگان سخن گویم ولی محبت نداشته باشم، فقط یک دهول میان خالی و یا یک چمته پُر سر و صدا هستم. 2اگر قادر به پیشگویی و درک کلیه اسرار خدا و تمام دانش ها باشم و دارای ایمانی باشم که بتوانم کوه ها را از جای شان به جای دیگر منتقل کنم، ولی محبت نداشته باشم هیچ هستم! 3اگر تمام دارائی خود را به فقرا بدهم و حتی بدن خود را در راه خدا به سوختن دهم، اما محبت نداشته باشم، هیچ فایده ای عاید من نخواهد شد.
 4محبت بردبار و مهربان است. در محبت بدبینی و خودبینی و تکبر نیست. 5محبت رفتار ناشایسته ندارد. خودخواه نیست. خشمگین نمی شود و کینه به دل نمی گیرد. 6محبت از ناراستی خوشحال نمی شود ولی از راستی شادمان می گردد. 7محبت در همه حال صبر می کند و در هر حال خوش باور و امیدوار است و هر باری را تحمل می کند.
 8پیشگویی از بین خواهد رفت و سخن گفتن به زبان ها خاتمه خواهد یافت و بیان معرفت از میان می رود، اما محبت هرگز از میان نخواهد رفت. 9عطایایی مانند معرفت و پیشگویی، جزئی و ناتمام است. 10اما با آمدن کمال، هر آنچه جزئی و ناتمام است از بین می رود.
11موقعی که طفل بودم طفلانه حرف می زدم و طفلانه فکر می کردم و دلیل می گفتم. حالا که بزرگ شده ام از روش های طفلانه دست کشیده ام. 12آنچه را اکنون می بینم مثل تصویر تیره و تار آئینه است ولی در آن زمان همه چیز را روبرو خواهیم دید. آنچه را اکنون می دانیم جزئی و ناکامل است ولی درآن زمان معرفت ما کامل خواهد شد یعنی به اندازۀ کمال معرفت خدا نسبت به من!
 13خلاصه این سه چیز باقی می ماند: ایمان و امید و محبت، ولی بزرگترین اینها محبت است.

Sunday 7 September 2014

فروتنی و بزرگی مسیح



1آیا در پیوستگی با مسیح دلگرم هستید؟ آیا محبت او مایۀ تسلی شماست؟ آیا با روحالقدس مشارکت دارید؟ و آیا احساس مِهر و شفقت در بین شما وجود دارد؟ 2پس تقاضا میکنم خوشی مرا به کمال برسانید و باهم یک فکر، محبت دو جانبه و هدف مشترک داشته باشید. 3هیچ عملی را از روی همچشمی و خودخواهی انجام ندهید، بلکه با فروتنی، دیگران را از خود بهتر بدانید. 4به نفع دیگران فکر کنید و تنها در فکر خود نباشید. 5طرز تفکر شما در بارۀ زندگی باید مانند طرز تفکر مسیح عیسی باشد: