Sunday 27 October 2013

جلال خداوند



جلال خداوند شامل کمال او، تعالی و رفعت او، و نیکویی و احسان او میشود. جلال خداوند چنان مهیب و در هم شکنند است که مخلوق بشری نمیتواند مستقیما نگاه خود را به خداوند دوخته و زنده بماند.
به هر حال خداوند جلال و عظمت خود را به طریق گوناگون بر ما مکشوف ساخته است. جلال خداوند به شکل ابر و آتش در کوه سینا مستقر شد .

خروج باب ۲۴
۱۵ وقتی موسی بالای کوه سینا رفت، ابر آن را پوشانید
۱۶ و روشنایی خیره کننده ای که نشانه حضور خداوند بود، کوه را فراگرفت. ابر مدّت شش روز آن را پوشانده بود و در روز هفتم، خداوند موسی را از میان ابرها صدا کرد.
۱۷ روشنایی حضور خداوند در نظر بنی اسرائیل مانند آتش سوزانی بر قلّه کوه بود.

خداوند به موسی اجازه داد تا جلالش را به شکل احسان او ببیند.
خروج باب ۳۳ 
۱۸ آنگاه موسی درخواست کرد: «بگذار تا نور درخشان حضور تو را ببینم.» 

احسان خداوند شامل محبت، رحمت و عدالت وی است. اینها صفات خداوند هستند که میتواند رؤیت و تجربه شود. سرانجام در هنگامی که خیمه مقدّس و معبد را تقدیس میکردند، جلال خداوند یعنی حضور خداوند آنجا را پُر ساخت.
خروج باب ۴۰
۳۴ آنگاه ابری خیمه حضور خداوند را پوشاند و جلال خداوند خیمه را پُر کرد.
۳۵ و موسی نتوانست به خیمه حضور خداوند داخل شود، زیرا ابر بر آن قرار گرفته و جلال خداوند آن را پُر ساخته بود.

اول پادشاهان باب ۸
۱۰ هنگامی که کاهنان از جایگاه مقدّس خارج شدند، ابری معبد بزرگ را پُر کرد،
۱۱ به طوری که کاهنان نتوانستند وظایف خود را انجام دهند، زیرا نور درخشان و خیره کننده حضور خداوند آنجا را پُر کرده بود. 

با شکوهترین طریقی که خداوند جلال خود را بر بشر متجلی ساخت فرستادن پسر خود بود تا در میان ما زندگی کند. و کلمه‌ جسم‌ گردید و میان‌ ما ساکن‌ شد، پر از فیض‌ و راستی‌؛ و جلال‌ او را دیدیم‌، جلالی‌ شایسته‌ پسر یگانه‌ پدر.
یوحنا باب ۱
۱۴ و کلمه‌ جسم‌ گردید و میان‌ ما ساکن‌ شد، پر از فیض‌ و راستی‌؛ و جلال‌ او را دیدیم‌، جلالی‌ شایسته‌ پسر یگانه‌ پدر.

Saturday 26 October 2013

ای عزیزان


 از شما که در این دنیا غریب و بیگانه هستید تقاضا می کنم تسلیم شهوات نفسانی که همیشه با روح ما در جنگ است
 نشوید ، ۱۲ بلکه چنان در میان مردم خدا ناشناس با راستی و درستی زندگی کنید که اگر چه در حال حاضر شما را متهم به بدکاری می کنند با دیدن اعمال نیک شما خدا را در روز بازپسین تمجید نمایند. ۱۳ به خاطر خداوند ، مطیع همهً قدرتهای انسانی باشید ، خواه پادشاه که مافوق همه است ، ۱۴ خواه فرمانداران که از طرف او مأمور شده اند که بدکاران را تنبیه و نیکوکاران را تشویق نمایند. ۱۵ ارادهً خدا این است که شما با اعمال نیک خود جلوی سخنان جاهلانه مردمان احمق را بگیرید. ۱۶ مثل افرادی که کاملا آزاد هستند زندگی کنید ، اما نگذارید این آزادی شما بهانه ای برای رفتار ناشایست باشد ، زیرا شما هنوز بندگان خدا هستید.

Thursday 24 October 2013

به نام خالق آسمانها و زمین

به نام خالق آسمانها و زمین، قادر مطلق ، خداوندرا سپاس می گویم که مرا از تاریکی و گمراهی نجات داد و راه روشنایی و حقیقت را به من نشان داد. شهادت می دهم که عیسی مسیح شکنجه گردید و مصلوب شده و جانش را فدا کرد تا بار گناهان ما را به دوش بگیرد و ایمان دارم که خدای من زنده است و از خداوند درخواست دارم که مرا در پناه محبت خود قرار دهد تا این نور محبت و امید که بر من تابیده شده هیچ گاه خاموش نگردد 

Monday 21 October 2013

خوانده شده‌ايم يا برگزيده هستيم؟

آيا ما که نجات يافته‌ايم، به اين علت بوده که از ازل و پيش از آفرينش جهان، برگزيده بوديم يا اينکه خودمان با اراده آزاد خودمان انتخاب کرديم که به مسيح ايمان آوريم؟ آيا خدا از ازل بعضي را براي نجات بر گزيد و بعضي را براي هلاکت؟ آيا خدا حاکم مطلق بر سرنوشت ما است، يا ما اراده و انتخاب آزاد داريم؟ آيا ما تحت جبر قرار داريم يا از اختيار برخورداريم؟
اينها سؤالاتي است که قرن‌ها است در عرصه دين و فلسفه مطرح است. مسيحيان نيز امروز با اين مسأله مواجه هستند ايشان دو نوع نگراني دارند: آيا جزو برگزيدگان هستند؟ آيا ممکن است نجات خود را از دست بدهند؟ بهتر است ببينيم کتاب‌مقدس در اين زمينه چه مي‌گويد. مشکل ما اين است که کتاب‌مقدس هر دو موضع را مطرح مي‌سازد. يعني هر دو موضع در کتاب‌مقدس مورد اشاره قرار گرفته است. در زير به آياتي مربوط به اين دو موضع اشاره مي‌کنيم

Sunday 13 October 2013

Romans


For which reason, because we have righteousness through faith, let us be at peace with God through our Lord Jesus Christ;


  Through whom, in the same way, we have been able by faith to come to this grace in which we now are; and let us have joy in hope of the glory of God.
  And not only so, but let us have joy in our troubles: in the knowledge that trouble gives us the power of waiting;
  And waiting gives experience; and experience, hope:
  And hope does not put to shame; because our hearts are full of the love of God through the Holy Spirit which is given to us.
  For when we were still without strength, at the right time Christ gave his life for evil-doers.
  Now it is hard for anyone to give his life even for an upright man, though it might be that for a good man someone would give his life.
در زمان‌ يوحناي‌ رسول‌ افراد بسياري‌ وجود داشتند كه‌ با كمك‌ روحهاي‌ مختلف‌ (ارواح‌ شرير)، بشارت‌ مي‌دادند و يا وعظ‌ و نبوت‌ مي‌كردند. اين‌ مورد در عصر حاضر نيز امري‌ طبيعي‌ مي‌باشد. بنابراين‌ همانطور كه‌ در قرن‌ اول‌ ميلادي‌، كليساي‌ اوليه‌ روحها را آزمايش‌ مي‌كرد؛ امروز هم‌ وظيفه ما اين‌ است‌ كه‌ روحها را بيازماييم‌. ولي‌ اين‌ كار چگونه‌ امكان‌پذير است‌؟ چه‌ ميزان‌ و قاعده‌ و قانوني‌ داريم‌ كه‌ به‌ وسيله آن‌، پيام‌ انبياء و واعظين‌ را امتحان‌ كنيم‌ و محك‌ بزنيم‌؟ اولين‌ و اصلي‌ترين‌ معيار ما جهت‌ سنجش‌ حقيقت‌، كلام‌ خدا و كتاب‌مقدس‌ مي‌باشد. اگر آنچه‌ كه‌ ايشان‌ مي‌گويند با كتاب‌مقدس‌ سازگار باشد، مي‌توان‌ نتيجه‌ گرفت‌ كه‌ آن‌ افراد از سوي‌ روح‌ خدا سخن‌ مي‌گويند. يوحنا در اين‌ بخش‌ روش‌ آزمودن‌ روحها را تعليم‌ مي‌دهد. او مي‌گويد روحها را بيازماييد كه‌ از خدا هستند يا نه‌. منظور يوحنا از اين‌ سخن‌ اين‌ است‌: "ببينيد افراد چه‌ مي‌گويند و سخن‌ آنها از كجا ريشه‌ مي‌گيرد". هميشه‌ بايد صحت‌ و سُقم‌ كلام‌ كساني‌ را كه‌ ادعا مي‌كنند كه‌ توسط‌ "روح‌القدس‌" سخن‌ مي‌گويند بررسي‌ كرد و با دقت‌ سخنان‌ آنها را با حقايق‌ كلام‌ خدا محك‌ زد. زيرا هميشه‌ انبياء و معلمان‌ دروغين‌ وجود دارند كه‌ در صدد گمراه‌ كردن‌ و فريب‌ دادن‌ گله خدا مي‌باشند (مرقس‌ 13: 22؛ اعمال‌ 20: 29-31 و تفسير آن‌ را مشاهده‌ كنيد). 2 در زمان‌ نگارش‌ اين‌ رساله‌، كتابهاي‌ مختلف‌ عهدجديد هنوز در دسترس‌ كليسا نبود و اگر هم‌ رساله‌ و قسمتي‌ از عهدجديد نگارش‌ گرديده‌ بود، هنوز به‌ صورت‌ يك‌ مجموعه‌ از كلام‌ خدا و به‌ شكل‌ امروزي‌ آن‌ در اختيار ايمانداران‌ نبود. مخاطبين‌ يوحناي‌ رسول‌، هنوز فرصت‌ مطالعه تمام‌ قسمتهاي‌ عهدجديد را نداشتند. لذا به‌ اين‌ خاطر است‌ كه‌ يوحناي‌ رسول‌ يك‌ اصل‌ ساده‌ و كلي‌ جهت‌ شناخت‌ ارواح‌ كذبه‌، معلمين‌ دروغين‌ و انبياي‌ متقلب‌ به‌ كليسا ارائه‌ مي‌كند. اصل‌ اين‌ است‌: هر روحي‌ كه‌ به‌ عيسي‌ مسيح‌ مجسم‌ شده‌ اقرار نمايد از خداست‌ (اول‌ قرنتيان‌ 12: 3، دوم‌ يوحنا 7 را مشاهده‌ كنيد). عقايد اشخاص‌ نسبت‌ به‌ عيسي‌ مسيح‌ بسيار متفاوت‌ است‌ و از شيوه برخورد افراد با عيسي‌ مسيح‌ مي‌توان‌ دريافت‌ كه‌ آيا آنها به‌ روح‌ خدا متعلق‌ هستند يا نه‌. عيسي‌ مسيح‌ كيست‌؟ در تمام‌ تاريخ‌ بشر، سؤالي‌ از اين‌ مهم‌تر وجود ندارد. پاسخ‌ به‌ اين‌ سؤال‌، مشخص‌ كننده موضع‌ افراد مختلف‌ خواهد بود. پاسخ‌ يوحناي‌ رسول‌ به‌ قرار زير است‌: "عيسي‌ مسيح‌، خود خداست‌ كه‌ به‌ صورت‌ جسم‌ به‌ جهان‌ آمد". عيسي‌ مسيح‌ انسان‌ كامل‌ و خداي‌ كامل‌ مي‌باشد. او يك‌ انسان‌ معمولي‌ نبود. و نيز او روحي‌ نبود كه‌ در جسم‌ انساني‌ حلول‌ كرده‌ باشد و پس‌ از مرگ‌ آن‌ شخص‌، جسد خاكي‌ را ترك‌ كند. عيسي‌ مسيح‌ خداي‌ قادر مطلق‌ است‌ كه‌ حدود دو هزار سال‌ پيش‌، مجسم‌ شد (به‌ صورت‌ جسماني‌ و مانند يك‌ انسان‌ معمولي‌) به‌ اين‌ جهان‌ آمد. و به‌ صورت‌ يك‌ انسان‌ به‌ آسمان‌ صعود كرد. و همين‌ مسيح‌ جلال‌ يافته‌، امروز زنده‌ است‌ و به‌ دست‌ راست‌ خداي‌ پدر نشسته‌ است‌ و نزد پدر به‌ جهت‌ ايمانداران‌ شفاعت‌ مي‌نمايد (عبرانيان‌ 1: 3). ولي‌ زماني‌ كه‌ عيسي‌ انسان‌ شد، ذات‌ خدايي‌ خود را از دست‌ نداد. او خداي‌ مجسم‌ شده‌ يا خدا در قالب‌ جسماني‌ يك‌ انسان‌ بود. او از ازل‌ با پدر و روح‌القدس‌ يك‌ خداي‌ واحد بوده‌ است‌ (يوحنا 1: 14؛ فيلپيان‌ 2: 3-8 را مشاهده‌ كنيد). بنابراين‌، همه كساني‌ كه‌ عيسي‌ مسيح‌ را به‌ اين‌ صورت‌ اقرار و اعتراف‌ نمايند، ايماندار محسوب‌ مي‌گردند و روح‌ خدا را دارند. به‌ طور خلاصه‌ بايد گفت‌ كه‌ يك‌ راه‌ ساده‌ جهت‌ تشخيص‌ ايمانداران‌ حقيقي‌ وجود دارد و با يك‌ امتحان‌ ساده‌ مي‌توان‌ گفت‌ كه‌ چه‌ روحي‌ در ماوراي‌ سخنان‌ آن‌ افراد وجود دارد. و آن‌ اينست‌ كه‌ همه كساني‌ كه‌ الوهيت‌ مسيح‌ را معترف‌ مي‌شوند، متعلق‌ به‌ مسيح‌ و ايماندار واقعي‌ مي‌باشند. ( - البته‌ اشخاص‌ مي‌توانند با زبان‌ خود اعتراف‌ كنند ولي‌ در دل‌ خود ايمان‌ نداشته‌ باشند. اما پس‌ از مدتي‌، دروغ‌ آنها معلوم‌ و فاش‌ خواهد شد.) 3 هر روحي‌ كه‌ عيسي‌ مسيح‌ مجسم‌ شده‌ را انكار كند، از خدا نيست‌. چنين‌ روحي‌ از شرير و ابليس‌ مي‌باشد. اين‌ گفته‌ بسيار سقيم‌ و مشكل‌ مي‌نمايد، ولي‌ حقيقت‌ دارد. تعاليم‌ و سخنان‌ افراد را مي‌توان‌ به‌ دو گروه‌ اصلي‌ تقسيم‌ نمود، آناني‌ كه‌ مسيح‌ مجسم‌ شده‌ را اعتراف‌ مي‌كنند و آناني‌ كه‌ منكر الوهيت‌ مسيح‌ مي‌باشند.( - اين‌ دو نوع‌ روح‌، بر نفس‌ و روح‌ شخص‌ تأثير مي‌نهند. و لذا اگر روحي‌ كه‌ به‌ مسيح‌ معترف‌ باشد (روح‌القدس‌) در انسان‌ باشد، آنگاه‌ او نيز به‌ عيسي‌ مسيح‌ اعتراف‌ خواهد نمود. و برعكس‌ اگر روحي‌ كه‌ در شخص‌ است‌ به‌ مسيح‌ اعتراف‌ ننمايد (ارواح‌ كذبه‌ و شرير)، در نتيجه‌ آن‌ شخص‌ هم‌ به‌ عيسي‌ مسيح‌ اعتراف‌ نخواهد نمود و ايمان‌ نخواهد آورد.) آن‌ كساني‌ كه‌ به‌ الوهيت‌ مسيح‌ اعتراف‌ مي‌كنند، از خدا مولود شده‌اند و نجات‌ خواهند يافت‌. و كساني‌ كه‌ منكر الوهيت‌ مسيح‌ مي‌باشند، روح‌ خدا را ندارند و گمشده‌ باقي‌ خواهند ماند. و دقيقاً به‌ همين‌ خاطر است‌ كه‌ بشارت‌ انجيل‌ مسيح‌ و موعظه‌ كردن‌ به‌ مسيح‌ خداوند از اهمهت‌ خارق‌العاده‌اي‌ برخوردار است‌. در اين‌ عالم‌، هيچ‌ كاري‌ مهم‌تر از بشارت‌ انجيل‌ و موعظه‌ به‌ مسيح‌ وجود ندارد. عيسي‌ مسيح‌، صرفاً يك‌ انسان‌ جسماني‌ مثل‌ بقيه‌ نبود، او صورت‌ خداي‌ ناديده‌ است‌ (كولسيان‌ 1: 15). هر تعليم‌ ديگري‌ كه‌ با تعليم‌ يوحنا منافات‌ داشته‌ باشد از خدا نيست‌ و نمايانگر روح‌ دجال‌ مي‌باشد و از شيطان‌ سرچشمه‌ گرفته‌ است‌ (اول‌ يوحنا 2: 18 و تفسير آن‌ را مشاهده‌ كنيد). اين‌ روحها نهايتاً متعلق‌ به‌ شيطان‌ و از ياران‌ او مي‌باشند. 4 ما كه‌ از خدا هستيم‌ بر ايشان‌ غلبه‌ يافته‌ايم‌. توجه‌ كنيد كه‌ يوحنا مي‌گويد ما هم‌ اكنون‌ غلبه‌ يافته‌ايم‌! عيسي‌ مسيح‌ پيروزي‌ را براي‌ ما فراهم‌ كرده‌ است‌ و هميشه‌ بر اينگونه‌ تعاليم‌ غالب‌ خواهيم‌ بود. او كه‌ در ماست‌ يعني‌ عيسي‌ مسيح‌، يا دقيقتر بگويم‌ روح‌القدس‌ يا روح‌ مسيح‌ مي‌باشد. عيسي‌، به‌ واسطه‌ روح‌القدس‌ در ما زيست‌ مي‌كند. منظور از آنكه‌ در جهان‌ است‌، شيطان‌ رئيس‌ تمامي‌ ارواح‌ ناپاك‌ و شرير مي‌باشد. عيسي‌ مسيح‌ شيطان‌ را رئيس‌ اين‌ جهان‌ لقب‌ داد (يوحنا 12: 31). عيسي‌ از شيطان‌ و تمامي‌ ارواح‌ ناپاك‌ بزرگتر است‌. پس‌ هرگز نگوييم‌: "ما مسيحيان‌ ضعيف‌ و ناتوان‌ هستيم‌" و يا "تعدادمان‌ كم‌ است‌". بلي‌ ممكن‌ است‌ كه‌ از لحاظ‌ تعداد در اقليت‌ باشيم‌ ولي‌ از نظر قدرت‌ به‌ مراتب‌ بزرگتر از شيطان‌ و يارانش‌ هستيم‌. ما به‌ هيچ‌ وجه‌ ضعيف‌ نيستيم‌، زيرا تمامي‌ قدرت‌ خدا را در كنار خود داريم‌. 5 انبياي‌ كذبه‌، معلمين‌ دروغين‌، بدعت‌گزاران‌، و دجالان‌ همگي‌ از اين‌ دنيا مي‌باشند و سخنان‌، تعاليم‌ و نبوتهاي‌ ايشان‌ دنيوي‌ است‌. آنها از اين‌ جهان‌ هستند و چيزهاي‌ اين‌ جهان‌ را دوست‌ دارند. و به‌ همين‌ خاطر نيز جهان‌ ايشان‌ را دوست‌ مي‌دارد و سخنان‌ ايشان‌ را مي‌شنود (يوحنا 15: 19). ما كه‌ روح‌ مسيح‌ را داريم‌ از خدا هستيم‌. اگر كسي‌ كلام‌ ما را بپذيرد، او نيز از خداست‌. ولي‌ اگر كسي‌ كلام‌ ما را نشنود و يا آن‌ را خوار بدارد، نمي‌تواند از خدا باشد (يوحنا 8: 47). با اين‌ وسيله‌ خواهيم‌ دانست‌ كه‌ چه‌ كسي‌ از خداست‌ و روح‌ راستي‌ (روح‌القدس‌) را دارد و كـدام‌ شخـص‌ تحت‌تأثير روح‌ گمراهي‌ قرار دارد. روح‌ راستي‌ نام‌ ديگر روح‌القدس‌ مي‌باشد (يوحنا 14: 17). جهان‌ و اشخاص‌ دنيوي‌ نمي‌توانند روح‌القدس‌ را بپذيرند، زيرا جهان‌ قادر به‌ شناختن‌ حقيقت‌ و راستي‌ نيست‌ و نمي‌تواند كلام‌ ما را بشنود. جهان‌، روح‌ ضلالت‌ و روح‌ دروغ‌ و تاريكي‌ را پذيرفته‌ است‌. مردم‌ دنيوي‌ فريب‌ دروغهاي‌ ارواح‌ كذبه‌ را خورده‌اند و در تاريكي‌ و جهل‌ روحاني‌ گام‌ برمي‌دارند. پطرس‌ رسول‌ مي‌نويسد: پس‌ اي‌ حبيبان‌، چون‌ اين‌ امور را از پيش‌ مي‌دانيد، با حذر باشيد كه‌ مبادا به‌ گمراهي‌ بي‌دينان‌ ربوده‌ شده‌، از پايداري‌ خود بيفتيد. بلكه‌ در فيض‌ و معرفت‌ خداوند و نجات‌ دهنده ما عيسي‌ مسيح‌ ترقي‌ كنيد، كه‌ او را از اكنون‌ تا ابدالاباد جلال‌ باد. آمين‌ (دوم‌ پطرس‌ 3: 17-18). باشد كه‌ ما نيز با مطالعه جدي‌ و مستمر كلام‌ خدا، در فيض‌ و راستي‌ و معرفت‌ خداوندمان‌ عيسي‌ مسيح‌ رشد كنيم‌.

Thursday 10 October 2013

مهمان یک گناهکار




 تمام کسانی که این واقعه را دیدند، گله و شکایت سر داده ، با ناراحتی می گفتند: “او مهمان یک گناهکار بدنام شده است !”
 اما زکی در حضور عیسای خداوند ایستاد و گفت : “سرور من ، اینک نصف دارایی خود را به فقرا خواهم بخشید، و اگر از کسی مالیات اضافی گرفته باشم ، چهار برابر آن را پس خواهم داد!”
 عیسی به او فرمود: “این نشان می دهد که امروز نجات به اهل این خانه روی آورده است .
 این مرد، یکی از فرزندان ابراهیم است که گمراه شده بود. من آمده ام تا چنین اشخاص را بیابم و نجات بخشم !”

Sunday 6 October 2013

چرا عیسی مسیح میبایست میمرد؟


لزوم مردن عیسی مسیح برای ما چه بود؟ این چه معنائی داشت؟

رهبران دینی او را برای کفرگفتن مصلوب کردند — برای اینکه ادعا میکرد خداوند است. بهمین دلیل آنان او را هلاک ساختند. آیا واقعا این اختیار در دست آنان بود؟

چندین هفته قبل دوست عیسی ایلعازرکه برای چهار روز مرده بود، عیسی آشکارا او را زنده کرد. او همه بیماریها را شفا داد ،حتی آنانی که نابینا بدنیا آمده بودند و یا آنانی که هرگز قادر براه رفتن نبودند. عیسی معجزه های بسیاری نشان داد. درست قبل از مصلوب شدنش آنان میگفتند ،”بنگرید , بخاطر معجزاتش دنیا پشتیبان اوست. آنان الوهیت و برابری او را با پدر ثابت کردند ،همانطور که او اظهار میکرد. او قدرت کامل داشت.

با دانستن این حقیقت ،هیچکدام از شلاقها , تیغهائی که بر سرش قرار گرفت ،ویا میخهائی که بر مچ دست و پای او کوبیده شد و حتی خفگی تدریجی بر روی صلیب سبب مرگ او نگردید. او هر لحظه که اراده مینمود، میتوانست از بالای صلیب به پائین آید.

این مانند آنست که کسی خم شده سر خود را زیر آب قرار داده و باآگاهی انتخاب کرده تا غرق شود درحالیکه هر لحظه قدرت این را داراست که سرش را از زیر آب بدر آورد. عیسی مرگ را برای خود انتخاب کرد.

عیسی با روشنی کامل گفت که او انتخاب کرده است که جانش را برای ما فدا کند. عیسی گفت ،”عظیم ترین عشق اینست ،که کسی جان خود را در راه دوستش فدا کند.” اما ،چرا؟

بدلیل اینکه او به قلب و اعمال ما نگریسته ، و ما را بیمار، محتاج، ضعیف، گنهکار، نابینا و گمشده دید. این نظر عیسی در مورد ما بود،که ما دوست نداریم. اما شما باید متوجه عمل او راجع به این باشید. این یک قضاوت از راه دور و یک محکومیت نیست. این یک بی مسئولیتی ، ویا بی محبتی نیست. هرچند که ممکن است موافق و یا مخالف او باشید, او ما را بیچاره و محتاج دید. او میدید که زندگیمان آنطور که باید باشد نیست. و زندگیمان آنچنان که او با خوبی و برکت برای ما آفریده نمیگذرد.

او امکان مردن ابدی و دور بودنمان را از خودش مشاهده کرد. زندگی ابدی ما را که هرگز تجربه نکرده ایم . او ما را دید که بوسیله گناه از او دور مانده ایم. و او انتخاب کرد تا احتیاجاتمان را برآورده نماید.

هر چند سپاس گزار بوده، و یا نباشیم. هرچند به او محتاج بوده، و یا محتاج نباشیم. او جزای مرگ را که فکر میکند سزاوارش هستیم ، خود متحمل شد. این اعمال به یک فرد بی مسئولیت نمیتواند تعلق داشته باشد.

باور داشتن اینکه ما احتیاج به نجات داریم ، و محتاج بخشش میباشیم , او راه باور نکردنی و طولانی را طی نمود. در روی صلیب، عیسی فقط بعلت نشان دادن محبت زجر نکشید. در نظر او این ضروری بود . باین صورت که یا میبایست ماتا ابد بخاطر گناهانمان میمردیم…و یا او میبایست میمرد، تا ما نمیریم. چنانکه بتوانیم بخشیده شده و تا ابد او را بشناسیم.

برای توضیح دادن این موضوع انجیل میگوید،”شاید برای انسانی نیکو کسی جراٌت کرده و حاضر به مردن باشد، اما خداوند محبت خود را بما باینصورت نشان داد: زمانیکه هنوز ما گناهکار بودیم، مسیح برای ما جان خود را داد.”

ساعتها قبل از مصلوب شدنش, با آگاهی کامل به مصلوب شدن و رستاخیز خود، عیسی منظور خود را چنین با پدر بیان کرد: “تا جهان بداند که تو مرا فرستاده ای, و ایشان را همانگونه دوست داشتی که مرا دوست داشتی. “

این سئوال بزرگی را بوجود میآورد: آیا ما احتیاجی به نجات داشتیم؟ چه چیزی عیسی مسیح در ما دید که ما خود نمیبینیم؟ او تصمیم گرفت که مصلوب شود ، شکنجه گردد، و برای ما بمیرد. چرا این لازم بود؟

شاید او کمبودهای ما را میبیند. خشم ما را، نفرت ما را. بی صبر بودن ، و رفتار و کردار مضر ما را. ما در مورد دیگران گناه کرده، و گاهی دیگران در مورد ما گناه میکنند . زندگی بصورت نیکوئی که خداوند برای ما آفریده نمیباشد. ما حتی نمیتوانیم تا حد و اندازهائی را که خود باور داریم زندگی نمائیم، چه برسد بآن حدی که خداوند برای ما میخواهد. اگر با خود روراست باشیم گاهی حتی از کارهای خود نفرت میکنیم. بنابراین خدای کاملا قدوس در ما چه میبیند؟

چگونه است که ما اصرار داریم که خواهان او نیستیم و بهیچوجه نمیخواهیم در زندگیمان دخالتی داشته باشد؟

چرا او راهش را از ما جدا نکرده؟ و چرا ما را رها نم

یوحنا در انجیل این مطلب را بخوبی بیان مینماید ،ما آمده ایم تا محبت خداوند را بخود دانسته و باور کنیم. خداوند محبت است ، و هرکس در محبت ساکن شود در خداوند ساکن بوده، و خداوند در او مسکن میگزیند. در اینجاست که محبت در ما کامل میشود، بطوریکه ما میتوانیم اطمینان به روز رستاخیز داشته باشیم.
دعای عیسی قبل از دستگیر شدن و ذجر کشیدنش این بود: ” ای پدر عادل و 
پارسا ، دنیا ترا نمیشناسد، اما من تو را می شناسم، و اینها (شاگردانش) دانسته اند که تو مرا فرستاده ای. من نام تو را به آنان شناساندم و خواهم شناساند، تا محبتی که تو به من داشته ای، در آنها نیز باشد و من نیز در آنان باشم.

Thursday 3 October 2013

در مرگ عیسی



در مرگ عیسی، تنها یک مهم روی نداد، بلکه دو امر به وقوع پیوست
«[مرگ مسیح]، برای اظهار عدالت . . . تا او عادل شود؛ و عادل شمارد
هر کسی را که به عیسی ایمان آورد.» مرگ او نشان داد که هم خدا 
عادل است؛ و هم ایمانداران، عادل شمرده می‌شوند.