بدو گفتند: «اي استاد، اين زن در عين عمل زنا گرفته شد؛ و موسي در تورات به ما حكم كرده است كه چنين زنان سنگسار شوند. امّا تو چه ميگويي؟» و اين را از روي امتحان بدو گفتند تا ادّعايي بر او پيدا كنند. امّا عيسي سر به زير افكنده، به انگشت خود بر روي زمين مينوشت.
و چون در سؤال كردن الحاح مينمودند، راست شده، بديشان گفت: «هر كه از شما گناه ندارد اوّل بر او سنگ اندازد.» و باز سر به زير افكنده، بر زمين مينوشت. پس چون شنيدند، از ضمير خود ملزم شده، از مشايخ شروع كرده تا به آخر، يك يك بيرون رفتند و عيسي تنها باقي ماند با آن زن كه در ميان ايستاده بود. پس عيسي چون راست شد و غير از زن كسي را نديد، بدو گفت: «اي زن آن مدّعيان تو كجا شدند؟ آيا هيچ كس بر تو فتوا نداد؟» گفت: «هيچ كس اي آقا.» عيسي گفت: «من هم بر تو فتوا نميدهم. برو ديگر گناه مكن.» یوحنا 4:8-11
No comments:
Post a Comment