Monday 3 June 2013

عزیزان بر روی این کلام خدا تفکر کنید.

خداوند شما را برکت بدهد.
قدرت خداوند وجود مرا دربرگرفت وروح اومرا به درۀ ای که پرازاستخوانهای خشک بود؛ برد. استخوانها در همه جاروی زمین پخش شده بودند. او مرا در میان استخوانها گردانید. آیه3» بعد به من گفت:« ای انسان خاکی، آیا این استخوانها می توانند دوباره جان بگیرند و انسانهای زنده شوند؟» گفتم:«ای خداوند، تومیدانی.» آیه4»آنگاه بمن فرمود که به استخوانها بگویم:«ای استخوانهای خشک به کلام خداوند گوش دهید! 5» او می گوید:« من بشما جان می بخشم تا دوباره زنده شوید. 6»گوشت و پی بشما میدهم وبا پوست، شما را می پوشانم. درشما روح میدهم تا زنده شوید. آنگاه خواهید دانست که من خداوند هستم.» 7» آنچه را که خداوند فرموده بود به استخوانهاگفتم. ناگهان سروصدایی برخاست و استخوانهای هربدن به یکدیگرپیوستند! آیه8» سپس درحالیکه نگاه میکردم، دیدم که گوشت وپی برروی استخوانها ظاهرشد و پوست آنها را پوشانید. اما بدنها هنوز جان نداشتند. 9» خداوند بمن فرمود:«ای انسان خاکی به روح بگو ازچهار گوشۀ دنیا بیائید و بدنهای این کشته شدگان بدمد تا دوباره زنده شوند.» 10» پس همانطورکه خداوند بمن امر فرموده بود گفتم و روح داخل بدنها شد و آنها زنده شده، ایستادند و لشکری بزرگ تشکیل دادند.
( ازکتاب حزقیال نبی باب37: آیات1 تا 10 )

    

No comments:

Post a Comment