دوستان عزیز بگذارید در مورد چیزی صادق باشیم. اگر زمانهایی به درون خود نگاهی بیفکنیم میبینیم که هرودهای کوچکی از درون ما نیز سر در میآورند. بعضی مواقع ما نیز چون هرود میخواهیم از قدرت خود استفاده کنیم و به اهدافمان برسیم. بعضی مواقع که وسوسه حکمرانی بهجای خدمت به سراغمان میآید هرودِ کوچکی در درون ما عمل میکند. وقتی که حواسمان تنها متمرکز بر خودمان است و نه منافع دیگران، هرود به سراغمان آمده است. وقتی که میخواهیم بیشتر از اینکه دیگران را احترام کنیم، خود مورد احترام و تحسین واقع شویم زمانی است که هرودی کوچک در درون ما عمل میکند. وقتی که بهجای اینکه انسانها را با ارزش و مهم ببینیم، آنها را خطر و تهدیدی برای خود بهحساب میآوریم، هرودی کوچک به سراغمان آمده است.
امروز هم عیسای پادشاه با هرود پادشاه در جنگ و مبارزهاند و هر کدام میخواهند کنترل زندگی ما را به دست گیرند. هرود گفت که میخواهد برود و عیسی را پرستش کند. او با اینکه چنین اعترافی نمود ولی شخصی بود که بهیچوجه در مقابل پادشاه دیگری خم نمیشد. آیا ما نیز در این موضوع شباهتی به هرود نداریم؟ میگوییم که بخاطر مسیح حاضریم همه کاری انجام دهیم ولی در حقیقت نمیخواهیم در برابر ارادۀ او سر خم کنیم. حداقل دو راه میتواند به ما کمک کند تا تمامی هرودهای کوچک را در خود ریشه کن سازیم:
No comments:
Post a Comment