Sunday, 30 June 2013

تدهین عیسی با عطر






 ۱ پس‌ شش‌ روز قبل‌ از عید فصح‌، عیسی‌به‌ بیت‌ عنیا آمد، جایی‌ که‌ ایلعازر مرده‌ را از مردگان‌ برخیزانیده‌ بود.  ۲ و برای‌ او در آنجا شام‌ حاضر کردند و مرتا خدمت‌ می‌کرد و ایلعازر یکی‌ از مجلسیان‌ با او بود.  ۳ آنگاه‌ مریم‌ رطلی‌ از عطر سنبل خالص گرانبها گرفته‌، پایهای‌ عیسی‌ را تدهین‌ کرد و پایهای‌ او را از مویهای‌ خود خشکانید، چنانکه‌ خانه‌ از بوی‌ عطر پر شد.  ۴ پس‌ یکی‌ از شاگردان‌ او یعنی‌ یهودای‌ اسخریوطی‌، پسر شمعون‌ که‌ تسلیم‌ کننده‌ وی‌ بود، گفت‌:  ۵ “برای‌ چه‌ این‌ عطر به‌ سیصد دینار فروخته‌ نشد تا به‌ فقرا داده‌ شود؟”  ۶ و این‌ را نه‌ از آنرو گفت‌ که‌ پروای‌ فقرا می‌داشت‌، بلکه‌ از آنرو که‌ دزد بود و خریطه‌ در حواله‌ او و از آنچه‌ در آن‌ انداخته‌ می‌شد برمی‌داشت‌.  ۷ عیسی‌ گفت‌: “او را واگذار زیرا که‌ بجهت‌ روز تکفین‌ من‌ این‌ را نگاه‌ داشته‌است‌.  ۸ زیرا که‌ فقرا همیشه‌ با شما می‌باشند و اما من‌ همه‌ وقت‌ با شما نیستم‌.”  ۹ پس‌ جمعی‌ کثیر از یهود چون‌ دانستند که‌ عیسی‌ در آنجا است‌ آمدند، نه‌ برای‌ عیسی‌ و بس‌ بلکه‌ تا ایلعازر را نیز که‌ از مردگانش‌ برخیزانیده‌ بود ببینند.  ۱۰آنگاه‌ روسای‌ کهنه‌ شورا کردند که‌ ایلعازر را نیز بکشند.  ۱۱ زیرا که‌ بسیاری‌ از یهود به‌سبب‌ او می‌رفتند و به‌ عیسی‌ ایمان‌ می‌آوردند.

Saturday, 29 June 2013

خداوند پنهان نخواهی ماند



زندگی را باور کن، همان گونه که هست ،با همه ی دردها و رنج هایش ، با همه ی شادی ها و غم هایش ،با همه ی سختی ها و غصه هایش ،با همه ی دلفریبی هایش با همه ی شکست ها و پیروزی هایش و با همه ی خاطرات تلخی ها و شیرینی هایش ،و زندگی را دوست بدار و به سرنوشت ارزش ده .در تمام مراحل زندگی امیدوار باش ،و هرروز را با امید و ایمان به خداوند و فردایی بهتر به شب برسان.اینگونه باش تا زندگی برایت سهل تر و زیباتر شود .یقین داشته باش ، که از دید خداوند پنهان نخواهی ماند.در نام مقدس عیسی مسیح آمین

Friday, 28 June 2013

خدای آسمانی و زنده من



خدای آسمانی و زنده من. تو را جلال میدهم شکر میکنم که آرامش مرا هر روز بیشتر می کنی و به من اجازه داده ای در هر زمان و مکانی تو را همرا خود بدانم شکر که با قوت نام تو گام بر میدارم
ای پدر آسمانی که در آسمان و زمین فرمان روایی میکنی ای که قادر مطلقی
و در شادی و غم من شریکی ای که تنها مونس و همدم منی
در این سختی ها و دشواری ها مرا هدایت فرما و آرامیسش روح القدس ات را بر من قرار ده در نام مسیح خداوند آمینخدای آسمانی و زنده من. تو را جلال میدهم شکر میکنم که آرامش مرا هر روز بیشتر می کنی و به من اجازه داده ای در هر زمان و مکانی تو را همرا خود بدانم شکر که با قوت نام تو گام بر میدارم
ای پدر آسمانی که در آسمان و زمین فرمان روایی میکنی ای که قادر مطلقی
و در شادی و غم من شریکی ای که تنها مونس و همدم منی

در این سختی ها و دشواری ها مرا هدایت فرما و آرامیسش روح القدس ات را بر من قرار ده در نام مسیح خداوند آمین

Thursday, 27 June 2013

تابوت خدا نزد فلسطینیان



 سموئیل اول   باب ۵

 ۱ و فلسطینیان تابوت خدا را گرفته، آن را از اَبَنْعَزَر به اَشْدُود آوردند.  ۲ و فلسطینیان تابوت خدا را گرفته، آن را به خانة داجون درآورده، نزدیك داجون گذاشتند.  ۳ و بامدادان چون اَشْدُودیان برخاستند، اینك داجون به حضور تابوت خداوند رو به زمین افتاده بود. و داجون را برداشته، باز در جایش برپا داشتند.  ۴ و در فردای آن روز چون صبح برخاستند، اینك داجون به حضور تابوت خداوند رو به زمین افتاده، و سر داجون و دو دستش بر آستانه قطع شده، و تنِ داجون فقط از او باقی مانده بود.  ۵از این جهت كاهنان داجون و هر كه داخل خانة داجون میشود، تا امروز بر آستانة داجون دراَشْدُود پا نمی گذارد.  ۶ و دست خداوند بر اهل اَشْدُود سنگین شده، ایشان را تباه ساخت و ایشان را، هم اَشْدُود و هم نواحی آن را به خراجها مبتلا ساخت.  ۷ و چون مردان اَشْدُود دیدند كه چنین است گفتند: «تابوت خدای اسرائیل با ما نخواهد ماند، زیرا كه دست او بر ما و بر خدای ما، داجون سنگین است.»  ۸ پس فرستاده، جمیع سروران فلسطینیان را نزد خود جمع كرده، گفتند: «با تابوت خدای اسرائیل چه كنیم؟» گفتند: «تابوت خدای اسرائیل به جَتّ منتقل شود.» پس تابوت خدای اسرائیل را به آنجا بردند.  ۹ و واقع شد بعد از نقل كردن آن كه دست خداوند بر آن شهر به اضطراب بسیار عظیمی دراز شده، مردمان شهر را از خرد و بزرگ مبتلا ساخته، خُراجها بر ایشان مُنْتَفَخْ شد.  ۱۰ پس تابوت خدا را به عَقْرُون بردند و به مجرد ورود تابوت خدا به عَقْرُون، اهل عَقْرُون فریاد كرده، گفتند: «تابوت خدای اسرائیل را نزد ما آوردند تا ما را و قوم ما را بكشند.»  ۱۱ پس فرستاده، جمیع سروران فلسطینیان را جمع كرده، گفتند: «تابوت خدای اسرائیل را روانه كنید تا به جای خود برگردد و ما را و قوم ما را نكشد»، زیرا كه در تمام شهر هنگامة مهلك بود، و دست خدا در آنجا بسیار سنگین شده بود.  ۱۲ و آنانی كه نمردند، به خُراجها مبتلا شدند. و فریاد شهر تا به آسمان بالا رفت.

Wednesday, 26 June 2013

عبرانیان13:5





نگذارید عشق به پول حاکم زندگی شما باشد ، بلکه به آنچه دارید قانع باشید ، زیرا خدا فرموده است : « من هرگز شما را تنها نخواهم گذاشت و ترک نخواهم کرد. » 


Tuesday, 25 June 2013

غلاطیان باب ۵ آیه ۱





۱ آری ما آزادیم ، زیرا مسیح ما را رهائی بخشید. پس در این آزادی استوار باشید و نگذارید که بار دیگر یوغ بندگی به گردن شما گذاشته شود.

Monday, 24 June 2013

هرودهایی کوچک درون ما






دوستان عزیز بگذارید در مورد چیزی صادق باشیم. اگر زمانهایی به درون خود نگاهی بیفکنیم می‌بینیم که هرودهای کوچکی از درون ما نیز سر در می‌آورند. بعضی مواقع ما نیز چون هرود می‌خواهیم از قدرت خود استفاده کنیم و به اهدافمان برسیم. بعضی مواقع که وسوسه حکمرانی به‌جای خدمت به سراغمان می‌آید هرودِ کوچکی در درون ما عمل می‌کند. وقتی که حواسمان تنها متمرکز بر خودمان است و نه منافع دیگران، هرود به سراغمان آمده است. وقتی که می‌خواهیم بیشتر از اینکه دیگران را احترام کنیم، خود مورد احترام و تحسین واقع شویم زمانی است که هرودی کوچک در درون ما عمل می‌کند. وقتی که به‌جای اینکه انسانها را با ارزش و مهم ببینیم، آنها را خطر و تهدیدی برای خود به‌حساب می‌آوریم، هرودی کوچک به سراغمان آمده است.
امروز هم عیسای پادشاه با هرود پادشاه در جنگ و مبارزه‌اند و هر کدام می‌خواهند کنترل زندگی ما را به دست گیرند. هرود گفت که می‌خواهد برود و عیسی را پرستش کند. او با اینکه چنین اعترافی نمود ولی شخصی بود که بهیچوجه در مقابل پادشاه دیگری خم نمی‌شد. آیا ما نیز در این موضوع شباهتی به هرود نداریم؟ می‌گوییم که بخاطر مسیح حاضریم همه کاری انجام دهیم ولی در حقیقت نمی‌خواهیم در برابر ارادۀ او سر خم کنیم. حداقل دو راه می‌تواند به ما کمک کند تا تمامی هرودهای کوچک را در خود ریشه کن سازیم: