Friday 9 October 2015

گمشدگان

«خود در پی گمشدگان خواهم رفت»
شبانی برای یافتن گوسفندی گمشده از دامنهٔ کوهی بالا می‌رود.
برّهٔ بینوا سرگشته و حیران است. گویی وقتی در مرتع برای خود چرا می‌کرد، از گله جدا شده بود. حال نه گله را می‌بیند، نه شبانش را. او گم شده است. تاریکی رفته‌رفته بر دشت سایه می‌افکند. برّهٔ بی‌دفاع هر آن ممکن است طعمهٔ حیوانات درنده شود. اما ناگهان صدایی آشنا می‌شنود؛ صدای شبانش را. شبان به طرفش می‌دود، برّه را بلند می‌کند، در آغوش امن خود می‌گیرد و به گله باز می‌گرداند. 
خداوند بارها خود را به چنین شبانی تشبیه کرده است. او در کلام خود به ما چنین اطمینان می‌دهد: «من خودم به جستجوی گوسفندانم می‌روم و از آنها نگهداری می‌کنم.»—حِزْقیال ۳۴:۱۱، ۱۲،

No comments:

Post a Comment