در کتاب مقدس میخوانیم : زمانیکه شیطان حوا را وسوسه نموده و انسان را فریب داد تا میوۀ ممنوعه را بخورد، خداوند تصمیم گرفت تا شیطان را به وسیلۀ انسان شکست دهد و مخلوق گنهکار و فریب خورده را که از فرمانش سر پیچی نموده بودند، نجات بخشد، پس خداوند شیطان را مخاطب ساخته می فرماید: بین تو و زن و نیز بین نسل تو و نسل زن خصومت می گذارم نسل زن سر ترا خواهد کوبید و تو پاشنۀ وی را خواهی زد ( پیدایش 3 : 15 ).
خداوند انسانها را از طرق مختلف فهماند تا از وی اطاعت کنند، ولی انبیا و شریعت نیز نتوانستند از گناۀ روز افزون انسانها جلوگیری نمایند زیرا انسان ها همیشه کشفیات دلخواه خود را می طلبیدند نه راهی را که خداوند برای شان معین ساخته بود. به این
ترتیب انسان راۀ نجات خود را مسدود ساخت و آنگاه خداوند اراده نمود تا به شکل انسان در جهان ظاهر گردد.
پیامبران با الهام خداوند، در زمان ها و مکان های مختلف در این رابطه پیشگویی نمودند. مثلاً اشعیای نبی چنین پیشگویی نمود : حالا که چنین است خداوند خودش علامتی به شما خواهد داد. آن علامت این است که باکرۀ حامله شده پسری به دنیا خواهد آورد و نامش را عمانوئیل ( خدا با ما است ) خواهد گذاشت ( اشعیا 7 : 14 ). میکای نبی چنین گفت : ای بیت الحم ، افراته هرچند که در یهودا روستای کوچکی بیش نیستی با وجود این از تو کسی برای من ظهور خواهد کرد که از ازل بوده است و او قوم من اسرائیل را رهبری خواهد نمود ( میکاه 5 : 1 و 2 ).
..... و خداوند فرشتۀ خود جبرئیل را به ناصره یکی از شهر های استان جلیل فرستاد تا وحی او را به دختری بنام مریم برساند. جبرئیل به مریم ظاهر شد و گفت : سلام بر تو ای دختری که مورد لطف پروردگار قرار گرفته ای ! خداوند با توست! ای مریم ، نترس ! زیرا خدا بر تو نظر لطف انداخته است ! تو به زودی بار دار شده ، پسری به دنیا خواهی آورد و نامش را عیسی خواهی نهاد.
او مردی بزرگ خواهد بود و پسر خدا نامیده خواهد شد. مریم از فرشته پرسید : اما چگونه چنین چیزی امکان دارد؟ دستی هیچ مردی هرگز به من نرسیده است ! فرشته جواب داد : روح القدس بر تو نازل خواهد شد و قدرت خدا بر تو سایه خواهد افگند از اینرو آن نوزاد مقدس بوده فرزند خدا خوانده خواهد شد. مریم گفت : من خدمت گذار خداوند هستم و هر چه او بخواهد با کمال میل انجام میدهم. از خدا میخواهم که هر چه گفتی ، همان بشود.....
هنگامیکه مریم و نامزدش یوسف جهت سر شماری در بیت الحم بودند ، وقت وضع حمل مریم فرا رسید و نخستین فرزند خود را که پسر بود به دنیا آورد و او را در قنداقی پیچید و در آخوری خوابانید.
در دشت های اطراف آن شهر ، چوپانانی بودند که شبانگاه از گله های خود مراقبت میکردند. آن شب ، ناگهان فرشتۀ در میان شان ظاهر شد و نور جلال خداوند ، در اطراف شان تابید و ترس همه را فرا گرفت. اما فرشته به ایشان اطمینان خاطر داد و گفت : نترسید ! من حامل مژدۀ برای شما هستم ، مژدۀ برای همۀ مردم و آن این است که همین امروز مسیح ، خداوند و نجات دهندۀ شما ، در شهر داود چشم به جهان گشود ! علامت درست سخن من این است که نوزادی را خواهید دید که در قندافی پیچیده و در آخور خوابانیده اند ! ناگهان گروۀ بیشماری از فرشتگان آسمانی به آن فرشته پیوستند. آنان در ستایش خدا ، می سرائیدند و میگفتند : خدا را در آسمانها جلال باد و بر زمین ، در میان مردمی که خدا را خوشنود میسازند ، آرامش و صفا برقرار باد ( لوقا فصل 1 و 2 ). همانطوری که انبیا در مورد تولد عیسی مسیح پیشگویی کردند ، این تولد ، تولد معمولی که نتیجۀ امیال و خواستهای انسانی باشد نبود. در ازل پیش از آنکه چیزی پدید آید ، کلمه وجود داشت و نزد خدا بود. او همواره زنده بوده ، و خود او خداست. هرچه هست ، به وسیلۀ او آفریده شده و چیزی نیست که آنرا نه آفریده باشد. زندگی جاوید در اوست و این زندگی به تمام مردم نور میبخشد. او همان نوری است که در تاریکی میدرخشد و تاریکی هرگز نمیتواند آنرا خاموش کند ( یوحنا 1 : 1 الی 5 ). کلمۀ خدا انسان شد و بروی این زمین و در بین ما زندگی کرد. او لبریز از محبت و بخشش و راستی بود. ما بزرگی و شکوه او را به چشم خود دیدیم ، بزرگی و شکوۀ فرزند بی نظیر پدر آسمانی ما ، خدا ( یوحنا 1 : 14 ). کسی هرگز خدا را ندیده است ، اما عیسی فرزند یگانۀ خدا ، او را دیده است زیرا همواره همراۀ پدر خود ، خدا میباشد. او هر آنچه را که ما باید دربارۀ خدا بدانیم ، به ما گفته است ( یوحنا 1 : 18 ). بلی ! و خداوند ، محبت به پایان خود را با فرود آمدن از آسمان به انسان نشان داد ولی حیف که جز عدۀ محدودی کسی او را نشناخت و درک نکرد. شیطان با وجودیکه عیسی مسیح را می شناخت به وسوسۀ وی پرداخت ، ولی کیست که خداوند را بفریبد؟ و بر ضد او قیام کند؟ عیسی مسیح با فرود آمدن از آسمان اهداف پدر آسمانی را به انسان تعلیم داد تا خالق خود را بشناسند و هر آنچه او میخواهد درک کنند. خواست خداوند این است که وقتی به فرزند خواندگی خدا پذیرفته شدیم نه تنها از عیسی مسیح پیروی کنیم بلکه خصایل ، رفتار و کردار او را نیز مشعل راۀ خود بسازیم.
طوریکه در عهد عتیق کتاب مقدس میخوانیم ، یگانه راۀ بدست آوردن رضایت خدا و توبه از گناهان ، قربانی بود ولی قربانی های تکراری . اما خداوند با فدا کردن خود بر روی صلیب قربانی آخری و فیصله کنندۀ را انجام داد ، در آن هنگام نیز شیطان فارغ ننشست بلکه به وسیلۀ انسان عیسی مسیح را وسوسه میکرد ، که اگر واقعاً مسیح و برگزیدۀ خدا هستی خود را نجات بده ! ولی خداوند میخواست تا ما را نجات بدهد نه خود را زیرا پلان خدا چیزی دیگری بود. عیسی مسیح با قبول رنج و درد بار گناهان ما را برداشت و ما را از قید و بند گناه و شیطان آزاد کرد و شیطان را به شکست نزدیکتر ساخت.
بدن او را در قبر گذاشتند و پهره دارانی را نیز گماشتند تا از قبر مراقبت نمایند ( متی 27 : 62 تا 66 ). اما صبح روز بعد چی اتفاق افتاد؟ عیسی مسیح از مردگان قیام کرد و همان طوریکه خود گفته بود بعد از سه روز زنده شد و مرگ را که سزای گناه بود از میان برداشت و زندگی ابدی را در حضور خدا ، در بهشت و آسمانها به ارمغان آورد. اینجا بود که شیطان شکست خورد زیرا شیطان وسوسه کرده گناه را به وجود میاورد و گناه مرگ ابدی را. ولی با ایمان آوردن به عیسی مسیح و پذیرفتن او منحیث خداوند و نجات دهنده ، انسان فُرصت دارد تا به گناهان خود اعتراف و از راۀ بد و شیطانی بر گشته راهی را انتخاب کند که مورد قبول و پسند خداوند است. عیسی مسیح به توما شاگردش فرمود : بعد از اینکه مرا دیدی ایمان آوردی. ولی خوشابحال کسانی که ندیده به من ایمان می آورند ( یوحنا 20 : 29 ). اینجاست که پلان خداوند برای نجات انسان و شبیۀ خداوند شدن ، برای ما واضح میگردد که خدا در جسم عیسی مسیح به زمین فرود آمد تا محبت خود را واضحاً به ما آشکار سازد و هر گونه شک و شبهه را از دل های ما بیرون بر آورده به ما بفهماند که با پیروی کامل از عیسی مسیح ، میتوانیم شیطان را شکست بدهیم و با پیروزی کامل بر نفس سرکش ، سفر روحانی خود را در این دنیای فانی طی کرده و با پیوستن در دنیای باقی ، با سر افرازی وارد ملکوت آسمانی شده در حضور خداوند یکتا تا ابدالابد زندگی نمانیم. آمین
No comments:
Post a Comment