Sunday, 30 August 2015

دعا برای رهایی

(سرودی از داود. او این مزمور را هنگامی نوشت که با لشکر سوری در جنگ بود و این همان جنگی بود که یوآب، سردار لشکر داود، دوازده هزار ادومی را در «درۀ نمک» از پای درآورد.)
1ای خدا، تو ما را دور انداخته و پراگنده ساختی! خشمگین بودی، حال بسوی ما برگرد! 2تو زمین را به لرزه آوردی و آن را شگافتی. شکستگی هایش را درست کن، زیرا لرزان گردیده است. 3مشکلات زیادی را به قوم برگزیده ات نشان داده و شراب سرگردانی را به ما نوشانیدی. 4عَلَمی به آنهائی که از تو می ترسند دادی تا آنرا برای راستی برافرازند. 5تا محبوبان تو نجات یابند. به دست راست خود نجات ده و ما را مستجاب فرما.
6خدا در قدوسیت خود سخن گفته است: «با خوشی فراوان شهر شکیم را تقسیم می کنم و وادی سوکوت را اندازه گیری می کنم. 7سرزمین جلعاد و مَنَسّی به من تعلق دارد. افرایم کلاهخود سر من و یهودا عصای سلطنت من است. 8سرزمین موآب را ظرف طهارت می گردانم، بر ادوم کفش خود را می اندازم و بر فلسطین فریاد پیروزی بر می آورم.»
9کیست که مرا به شهر حصار دار ببرد؟ و کیست که مرا به ادوم راهنمائی کند؟10مگر نه تو ای خدا که ما را دور انداخته و با لشکرهای ما نرفتی؟ 11مرا در مقابل دشمن کمک فرما، زیرا معاونت از طرف انسان باطل است. 12با کمک خدا پیروزی نصیب ما است و او دشمنان ما را پایمال می سازد.

Tuesday, 18 August 2015

کتاب مقدس محبت نامه خداست،..


این محبت نامه گاهی اوقات هم تنبیه می کند،.. و این تنبیه پدرانه است که ما را دوباره به راه راست برمی گرداند،.. هنگامی که مشکلات و نا کا می ها ممکن است باز تو را آزار دهند،.. آیا واقعاً امیدی است؟ بله امیدی هست! اگر خدا را وارد صحنه کنی تا بیاید و تکه های زندگی تو را بردارد و به هم بچسباند،.. نزد خدا همه چیز ممکن است! شکر و سپاس بر خداوندی که هر روز متحمل بارهای ما می شود و به او امید داشته باشیم،.. و تنبیه او نوازش ماست و ما را دوباره به آغوش می کشد،.. می گوید فرزند بیا،.. من با تو هستم، و تو با من هستی، همانطور که من با پدر یک هستم، تو هم با من یک هستی،... خداوند پناهگاه ماست.. * آمین *


Wednesday, 5 August 2015

پولُس چگونه رسول مسیح شد؟

11ای برادران، می خواهم بدانید انجیلی که من به شما دادم، ساخته و پرداخته دست انسان نیست. 12من آن را از کسی نگرفتم و کسی هم آن را به من نیاموخت بلکه عیسی مسیح به وسیلۀ الهام آن را به من آشکار ساخت.
13سرگذشت و اعمال سابق مرا در دین یهود شنیده اید که چگونه با بی رحمی به کلیسای خدا آزار می رسانیدم و در نابود ساختن آن می کوشیدم. 14و در رعایت دیانت یهود از تمام یهودیانِ هم سن خود پیشی می گرفتم و خیلی بیشتر از آن ها در اجرای تعلیمات نیاکان خود متعصب بودم. 15اما وقتی خدا که مرا پیش از تولد برگزیده و به وسیلۀ فیض خود مرا دعوت کرده بود، صلاح دانست 16که پسر خود را در من ظاهر سازد تا بشارت او را به مردم غیر یهود برسانم، به عوض اینکه با کسی مشورت کنم 17یا به اورشلیم نزد آنانی که قبل از من رسول بودند بروم، فوراً به عربستان رفتم و بعد به دمشق باز گشتم.
18بعد از سه سال به اورشلیم برگشتم تا با پِترُس آشنا شوم و مدت پانزده روز نزد او ماندم. 19هیچ رسول دیگری را جز یعقوب، برادر خداوند ندیدم. 20آنچه به شما می نویسم عین حقیقت است و خدا شاهد است که دروغ نمی گویم. 21بعداً به نواحی سوریه و قلیقیه رفتم 22و کلیساهای مسیح در یهودیه مرا شخصاً نمی شناختند 23فقط می شنیدند که: «آن کسی که به ما آزار می رسانید اکنون همان ایمانی را بشارت می دهد که زمانی می کوشید آن را از بین ببرد.» 24و خدا را به خاطر من سپاس می گفتند.