Saturday, 27 December 2014

امید زنده


Cross and lilies




3سپاس بر خدا، پدر خداوند ما عیسی مسیح، که به لطف بزرگ خود به وسیلۀ رستاخیز عیسی مسیح از مردگان، تولد نو و امید زنده به ما بخشیده است. 4تا روزی میراث را به دست آوریم. این میراث در عالم بالا، در جایی که خراب و ضایع و پژمرده نمی شود، برای شما نگه داشته می شود. 5و در حالی که شما در انتظار نجاتی هستید که در زمان آخر به ظهور می رسد، خدا با قدرت خود شما را به وسیلۀ ایمان تان حفظ خواهد نمود.
 6این امر باید شما را خوشحال کند، اگرچه برای زمان کوتاهی، شاید لازم باشد که گرفتار درد آزمایش های سخت شوید.7چنانکه طلای فانی در آتش امتحان می شود، ایمان شما نیز باید در زحمات امتحان گردد، (اگرچه ایمان از طلا خیلی گرانبهاتر است.) تا در آن روزی که عیسی مسیح ظهور می کند ایمان خالص شما سبب ستایش و جلال و افتخار شود. 8با وجود اینکه تا به حال مسیح را ندیده اید، او را دوست دارید و با اینکه اکنون هم او را نمی بینید، به او ایمان دارید و با خوشی بزرگ و پُر شکوه که غیرقابل توصیف است، شادمان هستید 9و نتیجۀ نهایی ایمان شما این است که سبب نجات جان های شما می شود.

Thursday, 25 December 2014

تولد عیسی




(همچنین در لوقا ۲: ۱ - ۷)
18تولد عیسی مسیح چنین بود: مریم، مادر عیسی، که نامزد یوسف بود، پیش از آنکه به خانه شوهر برود از روح القدس حامله دیده شد. 19یوسف که مرد نیکوکاری بود و نمی خواست مریم را در پیش مردم رسوا کند، تصمیم گرفت مخفیانه از او جدا شود. 20یوسف هنوز در این فکر بود، که فرشتۀ خداوند در خواب به او ظاهر شد و گفت: «ای یوسف پسر داود، از بردن مریم به خانۀ خود نترس. زیرا آنچه در رَحِم اوست از روح القدس است. 21او پسری به دنیا خواهد آورد و تو او را عیسی (یشوعه) خواهی نامید؛ زیرا او قوم خود را از گناهان شان رهایی خواهد داد.»
 22این همه واقع شد تا آنچه خداوند به وسیلۀ نبی اعلام فرموده بود به انجام رسد: 23«دختر پاکدامن حامله شده پسری خواهد زایید که عِمانوئیل ـ یعنی خدا با ما ـ خوانده خواهد شد.»
 24یوسف از خواب بیدار شد و مطابق امر فرشتۀ خداوند عمل نمود و مریم را به خانۀ خود آورد. 25اما تا زمانی که مریم پسر خود را به دنیا نیاورد با او همبستر نشد و کودک را عیسی نام نهاد.

Tuesday, 16 December 2014

خبر تولد یحیی




5در زمان سلطنت هیرودیس، پادشاه یهودیه، کاهنی به نام زکریا از فرقۀ اَبِیا زندگی می کرد. همسر او نیز از خاندان هارون بود و اِلیزابِت نام داشت. 6این دو نفر در نظر خدا درستکار بودند و بدون کوتاهی، کلیه احکام و اوامر خداوند را رعایت می کردند. 7اما فرزندی نداشتند زیرا اِلیزابِت نازا بود و هر دو سالخورده بودند.
8چون نوبت خدمت روزانه در عبادتگاه به فرقۀ زکریا رسید، او به عنوان کاهن مشغول انجام وظایف خود شد. 9مطابق رسوم کاهنان قرعه به نام او برآمد که به قدس الاقداس عبادتگاه وارد شود و بُخُور بسوزاند. 10در وقت سوزاندن بُخُور، تمام جماعت در بیرون ایستاده و دست به دعا برداشته بودند. 11در آنجا فرشتۀ خداوند به او ظاهر شد و در سمت راست بخور سوز ایستاد. 12زکریا از دیدن این منظره تکانی خورد و ترسید. 13اما فرشته به او گفت: «ای زکریا، نترس. دعاهای تو مستجاب شده و همسرت اِلیزابِت برای تو پسری خواهد زایید و او را یحیی خواهی نامید. 14خوشی و سُرُور نصیب تو خواهد بود و بسیاری از تولد او شادمان خواهند شد. 15زیرا او در نظر خداوند بزرگ خواهد بود و هرگز به شراب و باده لب نخواهد زد. از همان ابتدای تولد از روح القدس پُر خواهد بود 16و بسیاری از بنی اسرائیل را بسوی خداوند، خدای آنها باز خواهد گردانید. 17با روح و قدرت الیاس مانند پیشاهنگی در حضور خدا قدم خواهد زد تا پدران و فرزندان را آشتی دهد و سرکشان را به راه نیکان آورد و مردمانی مستعد برای خداوند آماده سازد.»18زکریا به فرشته گفت: «چطور می توانم این را باور کنم؟ من پیر هستم و زنم نیز سالخورده است.» 19فرشته به او جواب داد: «من جبرائیل هستم که در حضور خدا می ایستم و فرستاده شده ام که با تو صحبت کنم و این مژده را به تو برسانم. 20پس توجه کن: تو تا هنگام وقوع این امور گنگ خواهی شد و نیروی تکلم را از دست خواهی داد، زیرا سخنان مرا که در وقت مقرر تمام خواهد شد باور نکردی.»
21جماعتی که منتظر زکریا بودند از اینکه او آن همه وقت در قدس الاقداس عبادتگاه ماند متعجب گشتند. 22وقتی بیرون آمد و قوت سخن گفتن نداشت، آنها فهمیدند که در قدس الاقداس عبادتگاه چیزی دیده است و چون نمی توانست حرف بزند به اشاره مطلب خود را می فهماند.
 23زکریا وقتی که دورۀ خدمت کهانت خود را به انجام رسانید به خانه بازگشت. 24بعد از آن همسرش اِلیزابِت حامله شد و مدت پنج ماه از مردم گوشه گیری کرد و با خود می گفت: 25«این کار را خداوند برای من کرده است و با این لطف خود رسوایی مرا پیش مردم از میان برداشته است.»

Tuesday, 9 December 2014

انسان و خدا،

در رابطه بین انسان و خدا، گناه همواره به صورت دیوار عمل میکند. اگر فردی در گناه زندگی میکند و به آن ادامه میدهد، از روابطی که  خدا مایل است با او داشته باشد، لذت نخواهد برد و تنها طریقۀ پیروزی بر وسوسه و گناه اینست که ایمانداران خود را به مطالعه و اطاعت از اوامر کتاب مقدس بسپارند و هر روزه تحت ارادۀ روح القدس زندگی کنند.

Tuesday, 2 December 2014

۱- اولین راه بدست آوردن نجات بازگشتن از حیات آمیخته به گناه یعنی توبه است.




تنبیه از دست معلمین و توبه توبه گفتن، این توبه واقعی نیست بلکه از ترس توبه نمودن است نه ازعمق دل.
– بعضی اشخاص در بستر مرگ توبه میکنند. این هم توبه واقعی نیست. بلکه توبه از مجازات مرگ است.
– بعضی افراد زمانیکه یک عمل را انجام میدهند بعداً میگویند« ای کاش که این کار را نمی کردم.» این توبه نیست بلکه افسوسی است.
– یهودای اسخریوطی وقتی متوجه شد که چه جنایتی را کرده که عیسی بی گناه را به مرگ تسلیم کرده از پشیمانی خود را به دار کشید. این توبه نیست بلکه حس تقصیر است نه توبه، چون خود کشی توبه نیست
توبه خیلی عمیقتر از احساس تقصیراست. توبه درک کردن زشتی و بد ی و عاقبت بد گناه است. توبه نفرت پیدا کردن از گناه و رو گشتاندن ازآن است.
مفهوم و معنی واقعی توبه در داستان پسر گمشده خوب و واضح درانجیل لوقا فصل های ۱۸ و ۱۹ نقل شده است.
زمانیکه حضرت داود نبی بر ضد خدا گناه میکند. او عاجزانه و دل پر از درد پیش خدا استغاثه و گریه میکند تا خدا گناهان او را ببخشد.
در مزمور، فصل ۵۱ آیات ۱ الی ۱۲میخوانیم: « مرا از شرارتم کاملاً شست و شو ده و از گناهم مرا پاک کن. من به نافرمانی خود اعتراف میکنم و گناهم همیشه در نظر من است. به تو و به تو تنها گناه ورزیده و در نظر تو این بدی را کرده ام. پس کلام تو در مورد من راست و داوری تو علیه من عادلانه است.
من گناهکار بدنیا آمده ام و از همان لحظه ای که نطفه ام در رَحِم مادر بسته شد، گناه همراه من بوده است. تو خواهان صداقت باطنی هستی، پس حکمت را در قلب من به من بیاموز. مرا با بتۀ زوفا پاک کن تا طاهر شوم. مرا شست و شو کن تا از برف سفیدتر گردم. خوشی و خرمی را به من بشنوان تا وجود شکسته ام دوباره به وجد آید. روی خود را از گناهانم بپوشان و همۀ خطاهایم را محو کن.ای خدا، دل پاک در من بیافرین و روح راستی را در باطنم تازه گردان. مرا از حضور خود مران و روح قدوس خود را از من مگیر. خوشی نجات را به من باز ده و روح مایل و مُطیع را در من ایجاد کن.»

Tuesday, 25 November 2014

(راهنمای ما در زندگی ایمان ماست، نه آنچه می بینیم.)



2ما در اینجا برای پناه بردن به خانۀ آسمانی خود دائماً در آه و ناله هستیم 3تا در پناه آن پوششی آسمانی، دیگر برهنه نباشیم. 4تا زمانی که در این خیمه به سر می بریم در زیر بارهای سنگین ناله و فغان می کنیم، اما نه تنها نمی خواهیم خیمۀ فعلی خود را از دست بدهیم، بلکه می خواهیم پوششی آسمانی بر آن بیفزائیم تا سرانجام فانی در زندگی غرق شود. 5خدا ما را برای همین منظور آماده ساخته است و روح القدس خود را به عنوان ضامن اجرا و نمونۀ چیزهایی که در انتظار ماست به ما عطا فرموده است.
 6پس ما هیچ وقت مأیوس نمی شویم، زیرا می دانیم که اقامت در این بدن به معنی دوری از حضور خداوند است.7(راهنمای ما در زندگی ایمان ماست، نه آنچه می بینیم.) 8پس مأیوس نمی شویم، چون ترجیح می دهیم که این خانۀ زمینی را ترک کرده و با خداوند در خانۀ آسمانی زندگی نمائیم. 9بنابراین چه در اینجا باشیم و چه در آنجا، فقط یک هدف داریم و آن هم اینست که او را خوشنود سازیم. 10زیرا همۀ ما همانطور که واقعاً هستیم، باید روزی در مقابل تخت داوری مسیح بایستیم تا مطابق آنچه که با بدن خود کرده ایم ـ چه نیک و چه بد ـ جزا بیابیم.

Tuesday, 18 November 2014

ایام آخر




1این را یقین بدان که در ایام آخر روزگار سختی خواهد بود 2زیرا آدمیان، خودخواه و پول پرست و لافزن و مغرور و تهمتزن و نسبت به والدین نافرمان، ناسپاس، ناپاک، 3بی عاطفه، بی رحم، غیبتگر، ناپرهیزکار، درنده خو، دشمنان نیکی، 4خیانتکار، ظالم و خودپسند خواهند بود و عیاشی را بیش از خدا دوست خواهند داشت. 5ظاهراً خدا پرستند، ولی قدرت آن را انکار می نمایند. از این اشخاص دوری کن. 6زیرا بعضی از آن ها به خانه ها راه می یابند و زنان کم عقلی را که زیر بار گناه شانه خم کرده اند و دستخوش تمایلات گوناگون هستند، به چنگ می آورند. 7این زنان دایماً تعلیم نو می گیرند، ولی هیچ وقت نمی توانند حقیقت را درک کنند. 8همانطور که «ینیس» و «یمبریس» با موسی مخالفت کردند، این اشخاص نیز با حقیقت مخالفند. افکار شان فاسد شده و در ایمان ناکام هستند، 9اما پیشرفت آنها بیش از این نخواهد بود، زیرا حماقت آن ها بر همه آشکار خواهد شد، درست همانطوری که حماقت «ینیس» و «یمبریس» معلوم گردید.

Tuesday, 11 November 2014

رسالت پولُس برای غیر یهودیان


1به این سبب است که من پولُس ـ زندانی مسیح عیسی به خاطر شما غیر یهودیان ـ به درگاه خدا برای تان دعا می کنم. 2حتماً خبر دارید که خدا فیض خود را به من عنایت کرده و از من خواسته است که آن را برای شما به کار برم. 3از راه الهام بود که این نقشۀ اسرارآمیز خدا بر من آشکار گردید. (من قبلاً به طور خلاصه دربارۀ آن نوشته ام 4و اگر آنچه را که نوشته ام بخوانید، خواهید فهمید که من تا چه اندازه راز مسیح را فهمیده ام.) 5این راز به طوری که اکنون به وسیلۀ روح القدس برای رسولان و انبیای مقدس خدا آشکار شده است، در قرن های گذشته برای بشر روشن نبود 6و آن حقیقت پوشیده این است، که غیر یهودیان از راه انجیل با یهودیان هم ارث و با هم اعضای یک بدن و در وعده ای که خدا در مسیح عیسی به ما داده است، شریک و سهیم هستند.
 7من مطابق عطیۀ فیض خدا و در اثر فعالیت قدرت او خدمتگزار انجیل شدم. 8بلی، من اگرچه در بین مقدسین از همه کمترم، اما این فیض به من عطا شد تا بتوانم بشارت ثروت بی قیاس مسیح را به ملت های غیر یهود برسانم 9و به همه نشان دهم، که چگونه نقشۀ خدا به مورد اجراء گذارده می شود. خدا که آفرینندۀ همه چیز است این راز خود را در زمان های گذشته پوشیده نگاه داشت، 10تا اینکه در حال حاضر، خدا جنبه های گوناگون حکمت خود را به وسیلۀ کلیسا به قدرتها و حکمرانان عالم آسمانی بشناساند. 11این نقشه مطابق آن هدف ازلی بود که خدا آن را در شخص خداوند ما، مسیح عیسی عملی ساخته است. 12به وسیلۀ او و از راه ایمان ما می توانیم با اطمینان کامل به حضور خدا بیائیم. 13پس من از شما تقاضا می کنم از رنج هایی که به خاطر شما می کشم مأیوس نباشید، زیرا اینها باید مایۀ افتخار شما باشد.

Wednesday, 5 November 2014

در فکر دیگران بودن



1ما که در ایمان قوی هستیم وظیفه داریم که ناتوانی اشخاص ضعیف را تحمل کنیم و در فکر راحتی و آسایش خود نباشیم؛ 2بلکه به خاطر خیریت و تقویت همسایگان خود، در فکر راحتی و آسایش آن ها باشیم، 3زیرا مسیح نیز در فکر راحتی و آسایش خود نبود. چنانکه نوشته شده است: «ملامت های آنانی که به تو اهانت می کردند به من رسید.» 4زیرا هرچه در گذشته نوشته شد، برای تعلیم ما بود تا به وسیلۀ بردباری و دلگرمی ای که کلام خدا می بخشد، امیدوار باشیم. 5خدایی که سرچشمۀ بردباری و دلگرمی است عنایت فرماید تا با پیروی از مسیح عیسی همفکر باشید 6و همه با هم یکدل و یک زبان خدا را که پدر خداوند ما عیسی مسیح است ستایش کنید.

Tuesday, 28 October 2014

ایمان و امید و محبت



می گفتم. حالا که بزرگ شده ام از روش های طفلانه دست کشیده ام. 12آنچه را اکنون می بینم مثل تصویر تیره و تار آئینه است ولی در آن زمان همه چیز را روبرو خواهیم دید. آنچه را اکنون می دانیم جزئی و ناکامل است ولی درآن زمان معرفت ما کامل خواهد شد یعنی به اندازۀ کمال معرفت خدا نسبت به من!
 13خلاصه این سه چیز باقی می ماند: ایمان و امید و محبت، ولی بزرگترین اینها محبت است.

Tuesday, 21 October 2014

باغ جتسیمانی


تفسیر کاربردی لوقا فصل ۲۲
ترجمه قدیم 
۳۹ و برحسب‌ عادت‌ بیرون‌ شده‌، به‌ کوه‌ زیتون‌ رفت‌ و شاگردانش‌ از عقب‌ او رفتند. ۴۰ و چون‌ به‌ آن‌ موضع‌ رسید، به‌ ایشان‌ گفت‌: “دعا کنید تا در امتحان‌ نیفتید.” ۴۱ و او از ایشان‌ به‌ مسافت‌ پرتاپ‌ سنگی‌ دور شده‌، به‌ زانو درآمد و دعا کرده‌، گفت‌: ۴۲ “ای‌ پدر اگر بخواهی‌ این‌ پیاله‌ را از من‌ بگردان‌، لیکن‌ نه‌ به‌ خواهش‌ من‌ بلکه‌ به‌ اراده‌ تو.” ۴۳ و فرشته‌ای‌ از آسمان‌ بر او ظاهر شده‌، او را تقویت‌ می‌نمود. ۴۴ پس‌ به‌ مجاهده‌ افتاده‌، به‌ سعی‌ بلیغ‌تر دعا کرد، چنانکه‌ عرق‌ او مثل‌ قطرات‌ خون‌ بود که‌ بر زمین‌ می‌ریخت‌. ۴۵ پس‌ از دعا برخاسته‌، نزد شاگردان‌ خود آمده‌، ایشان‌ را از حزن‌ در خواب‌ یافت‌. ۴۶ به‌ ایشان‌ گفت‌: “برای‌ چه‌ در خواب‌ هستید؟ برخاسته‌، دعا کنید تا در امتحان‌ نیفتید!” 
تفسیر کاربردی 
باغ جتسیمانی (۲۲: ۳۹-۴۶) 
(متی ۲۶: ۳۶-۴۶؛ مرقس ۱۴: ۳۲-۴۲) 

Tuesday, 14 October 2014

آیا او مسیح است؟



25پس بعضی از مردم اورشلیم گفتند: «آیا این همان کسی نیست که می خواهند او را بکشند؟ 26ببینید، او در اینجا بطور آشکار صحبت می کند و آن ها چیزی به او نمی گویند. آیا حکمرانان ما واقعاً قبول دارند که او مسیح وعده شده است؟ 27با وجود این ما همه می دانیم که این مرد اهل کجا است، اما وقتی مسیح ظهور کند هیچکس نخواهد دانست که او اهل کجاست.»
 28از این رو وقتی عیسی در عبادتگاه تعلیم می داد با صدای بلند گفت: «شما مرا می شناسید و می دانید که اهل کجا هستم. ولی من به دلخواه خود نیامده ام زیرا فرستندۀ من حق است و شما او را نمی شناسید. 29اما من او را می شناسم زیرا از جانب او آمده ام و او مرا فرستاده است.» 30در این وقت آن ها خواستند او را دستگیر کنند، اما هیچکس دست به طرف او دراز نکرد، زیرا وقت او هنوز نرسیده بود. 31ولی عدۀ زیادی به او ایمان آوردند و می گفتند: «آیا وقتی مسیح ظهور کند از این شخص بیشتر معجزه می نماید؟»

Tuesday, 7 October 2014

زندگی جدید در مسیح



17پس به نام خداوند این را می گویم و به آن تأکید می کنم که شما دیگر نباید مانند اشخاص دور از خدا که در پیروی از خیالات بی فایدۀ خود به سر می برند زندگی کنید. 18افکار آن ها تیره شده است. جهالتی که در میان آنهاست و سخت دلی آنها، ایشان را از زندگی ای که خدا می بخشد دور کرده است. 19عواطف خود را از دست داده و خود را تسلیم هوی و هوس کرده اند و برای بر آوردن خواهش های پست خود از هیچ کاری صرف نظر نمی کنند.
 20اینها چیزهایی نیست که شما از مسیح یاد گرفتید. 21البته اگر واقعاً از مسیح باخبر شده اید و در پیوستگی با او، حقیقت را آن چنان که در عیسی یافت می شود آموخته اید، 22شما باید از آن زندگی ای که در گذشته داشتید، دست بکشید و آن سرشتی را که قبلاً داشتید از خود دور سازید، زیرا آن سرشت فریب شهوات خود را خورده و در راه هلاکت است.23دل و ذهن شما باید کاملاً نو شود 24و سرشت نوی را که در نیکی و پاکی حقیقی و به صورت خدا آفریده شده است به خود بپوشانید. 25پس دیگر به هیچ وجه دروغ نگوئید، بلکه همیشه به دیگران راست بگوئید، زیرا همۀ ما اعضای یکدیگر هستیم. 26اگر عصبانی شدید نگذارید خشم تان شما را به گناه بکشاند و یا تا غروب آفتاب باقی بماند. 27به شیطان فرصت ندهید. 28دزد از دزدی دست بردارد و به عوض آن با دستهای خود، با آبرومندی کار کند تا چیزی داشته باشد که به نیازمندان بدهد. 29یک کلمۀ زشت از دهان تان خارج نشود بلکه گفتار شما به موقع، خوب و سودمند باشد تا در نتیجۀ آن به شنوندگان فیضی برسد. 30روح القدسِ خدا را نرنجانید. زیرا او مُهر مالکیت خدا بر شماست و ضامن آمدن روزی است که در آن کاملاً آزاد می شوید. 31از این پس دیگر هیچ نوع بغض، غیظ، خشم، فریاد و ناسزاگویی، تهمت و نفرت را در میان خود راه ندهید. 32نسبت به یکدیگر مهربان و دلسوز باشید و چنانکه خدا در شخص مسیح شما را بخشیده است شما نیز یکدیگر را ببخشید.

Tuesday, 30 September 2014

کلام زندگی



1در ازل کلام بود. کلام با خدا بود و کلام خود خدا بود، 2از ازل کلام با خدا بود.3همه چیز به وسیلۀ او هستی یافت و بدون او چیزی آفریده نشد. 4زندگی از او بوجود آمد و آن زندگی نور آدمیان بود. 5نور در تاریکی می درخشد و تاریکی هرگز بر آن پیروز نشده است.
 6مردی به نام یحیی ظاهر شد که فرستادۀ خدا بود.7او آمد تا شاهد باشد و بر آن نور شهادت دهد تا بوسیلۀ او همه ایمان بیاورند. 8او خودش آن نور نبود، بلکه آمد تا بر آن نور شهادت دهد. 9آن نور واقعی که همۀ آدمیان را نورانی می سازد، در حال آمدن به دنیا بود.
 10او در دنیا بود و دنیا بوسیلۀ او آفریده شد، اما دنیا او را نشناخت. 11او به قلمرو خود آمد ولی متعلقانش او را قبول نکردند. 12اما به همۀ کسانی که او را قبول کردند و به او ایمان آوردند، این حق را داد که فرزندان خدا شوند، 13که نه مانند تولدهای معمولی و نه در اثر تمایلات نفسانی و نه در اثر خواهش بشر بلکه از خدا تولد یافتند.
 14پس کلام جسم گشته بشکل انسان در میان ما جای گرفت. جلالش را دیدیم ـ شکوه و جلالی شایستۀ پسر یگانۀ پدر و پُر از فیض و راستی. 15شهادت یحیی این بود که فریاد می زد و می گفت: «این همان شخصی است که دربارۀ او گفتم که بعد از من می آید اما بر من برتری و تقدم دارد، زیرا پیش از تولد من، او وجود داشت.» 16از پُری او، همه ما برخوردار شدیم، فیض بالای فیض 17زیرا شریعت بوسیلۀ موسی عطا شد، اما فیض و راستی توسط عیسی مسیح آمد. 18کسی هرگز خدا را ندیده است، اما آن پسر یگانه ای که در ذات پدر و از همه به او نزدیکتر است او را شناسانیده است.

Tuesday, 23 September 2014

به من ایمان عطا کن




عیسی خداوندم یک جیز از تو می طلبم ... به اندازه یک دانه خردل ایمان 
کور بودم مرا بینائی دادی ... کر بودم مرا شنوا نمودی . ابرص بودم مرا پاک کردی ، در طوفان بودم به حکم تو طوفان آرام شد ، بر دستان و پاهایت میخ کوبیدم ، از پدر برای من طلب بخشش کردی ، تو را انکار نمودم تو باز مرا محبت کردی ، به تو شک کردم دستهایت را نشانم دادی تا ایمان بیاورم ، عیسی خداوندم من حتی قدرت درک محبت تو را ندارم ....... به اندازه یک دانه خردل به من ایمان عطا کن ، برای ایمان ما شفاعت کن همجنان که برای ایمان شاگردانت دعا کردی ... جلال بر نام تو

Tuesday, 16 September 2014

محبت



1اگر به زبان های مردم و فرشتگان سخن گویم ولی محبت نداشته باشم، فقط یک دهول میان خالی و یا یک چمته پُر سر و صدا هستم. 2اگر قادر به پیشگویی و درک کلیه اسرار خدا و تمام دانش ها باشم و دارای ایمانی باشم که بتوانم کوه ها را از جای شان به جای دیگر منتقل کنم، ولی محبت نداشته باشم هیچ هستم! 3اگر تمام دارائی خود را به فقرا بدهم و حتی بدن خود را در راه خدا به سوختن دهم، اما محبت نداشته باشم، هیچ فایده ای عاید من نخواهد شد.
 4محبت بردبار و مهربان است. در محبت بدبینی و خودبینی و تکبر نیست. 5محبت رفتار ناشایسته ندارد. خودخواه نیست. خشمگین نمی شود و کینه به دل نمی گیرد. 6محبت از ناراستی خوشحال نمی شود ولی از راستی شادمان می گردد. 7محبت در همه حال صبر می کند و در هر حال خوش باور و امیدوار است و هر باری را تحمل می کند.
 8پیشگویی از بین خواهد رفت و سخن گفتن به زبان ها خاتمه خواهد یافت و بیان معرفت از میان می رود، اما محبت هرگز از میان نخواهد رفت. 9عطایایی مانند معرفت و پیشگویی، جزئی و ناتمام است. 10اما با آمدن کمال، هر آنچه جزئی و ناتمام است از بین می رود.
11موقعی که طفل بودم طفلانه حرف می زدم و طفلانه فکر می کردم و دلیل می گفتم. حالا که بزرگ شده ام از روش های طفلانه دست کشیده ام. 12آنچه را اکنون می بینم مثل تصویر تیره و تار آئینه است ولی در آن زمان همه چیز را روبرو خواهیم دید. آنچه را اکنون می دانیم جزئی و ناکامل است ولی درآن زمان معرفت ما کامل خواهد شد یعنی به اندازۀ کمال معرفت خدا نسبت به من!
 13خلاصه این سه چیز باقی می ماند: ایمان و امید و محبت، ولی بزرگترین اینها محبت است.